Tuesday, September 28, 2010

آنان که باید از سرنوشت حسین درخشان درس عبرت بگیرند

در خبرها آمده بود که بالاخره قوه قضائیه ( آن هم بدون تشکیل دادگاه و طی روال عادی قضایی ) حکم حسین درخشان را که چند روزی بود تحت عنوان اعدام بر سر زبانها بود ، اعلام کرد و رسماً ایشان را به نوزده و نیم سال حبس محکوم کرد . بقول قدیمی ها به مرگ گرفتند تا همگان به تب راضی شوند . بدون قضاوت در مورد این حکم و اینکه چرا حسین درخشان سر از زندان اوین درآورد ، می خواستم نکته ای را یادآور شوم . حسین درخشان یا به عبارتی دیگر پدر وبلاگنویسی ایران ، زندگی پرفراز و نشیبی داشته و از لحاظ سیاسی هرگز سمت و سوی ثابت و مشخصی نداشته است . شاید بهترین تعبیر این است که حسین هرگز سیاسی نبوده است . پس از چند سال دوری از وطن و زندگی در کشور کانادا ، ناگهان قصد عزیمت به ایران می کند و در همان بدو ورود در فرودگاه به چنگ سربازان گمنام امام زمان می افتد و بر سرش آنچه امروز میشنویم می اید . به شهادت یکی از دوستان نزدیکش ( در مصاحبه با رادیو فردا ) با وعده همکاری و نامه مستقیم رحیم مشایی راضی می شود که به ایران بازگردد . این مقدمه را گفتم که بتوانم یک جمله بنویسم . و آن هم اینکه : این عاقبت همه کسانی است که به عمال حکومتی رژیم جمهوری اسلامی و دولت کودتایی دل می بندند و به انان اعتماد می کنند . در یک کلام : جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و نمی توان بر روی دیوارش یادگاری نوشت . به همین سادگی

پدیده ای به نام احمدی نژاد - احتمالاً به نقل از روزنامه 8 صبح چاپ افغانستان

مقدمه : متن زیر عیناً برای من ایمیل شده است و به نقل از روزنامه 8 صبح افغانستان ذکر شده است . برای به اشتراک گذاشتن این متن سراغ وبسایت روزنامه 8 صبح رفتم ولی متأسفانه هر چه بیشتر جستم کمتر یافتم . به هر حال چاره ای ندیدم که آن را عیناً و با ذکر این مقدمه به پیشگاه دوستان عرضه کنم . متن بسیار جالب و پرنفوذی است . این شما و این هم عین متن ایمیل وارده :

پديده اي به نام احمدي نژاد

اظهار نظر يک روزنامه افغاني در مورد احمدي نژاد را در زير بخوانيد. آنقدر زيبا و عميق و با ظرافت ايشان را توصيف کرده که شايد کمتر از اين زوايا او را نگريسته باشيد. هم به افغاني ها اميدوار شدم و هم اينکه گويا ناظر خارجي بيشتر لايه هاي پنهاني ما را مي شناسد

معرفي محمود احمدي نژاد در روزنامه ي « 8 صبح چاپ افغانستان

احمدي‌نژاد پديده‌ي غريب و هم هنگام آشنايي است. رفتار او در چشم بسيار کسان يادآور برخورد خشن و توهين‌آميز يک جوانک بسيجي تفنگ به دست در برابر شهروندان محترمي است که چنان تحقير مي‌شوند که ديگر جهان را نمي‌فهمند. شان اجتماعي‌شان، ارج فرهنگي‌شان و منش و سليقه‌ي‌شان لگدکوب مي‌شود، به زندگي خصوصي‌شان تجاوز مي‌شود، و دستگاه تبليغاتي مدام از در و ديوار جار مي‌زند که بايد شکرگزار باشند که در کشورشان اين «معجزه‌ي هزاره‌ي سوم» رخ داده است. احمدي‌نژاد حاشيه را بسيج مي‌کند تا مرکز قدرت را تقويت کند، مردم مستمند را به دنبال ماشين خود مي‌دواند و آنان مي‌دوند، در حالي که به عابران ديگر تنه مي‌زنند و هياهو و گرد و خاک مي‌کنند. محمود احمدي‌نژاد از تبار آن سلاطيني است که مدام در حال جهاد بوده‌اند. او خزانه‌ي مرکز را تهي مي‌کند، تا سرحدات را نه آباد، بلکه از نو تصرف کند و به حلقه‌ي ارادت درآورد. او مهندس نظام است، اما نه از آن مهندساني که در ابتداي حکومت اسلامي در خدمت ملاها درآمدند تا سازندگي کنند و معجزه‌ي پيوند ايمان و تکنيک را به نمايش بگذارند. در ابتدا تکنيک در خدمت ايمان بود. در مورد احمدي‌نژاد، ايمان خود امري تکنيکي است. او رمالي است که داکتر-مهندس شده است. در ذهن او جن و اتوم، معجزه و سانتريفوژ، معراج و موشک در کنار هم رديف شده‌اند. احمدي‌نژاد به همه درس مي‌دهد. او ختم روزگار است... در مجلس آخوندي هم درس دين مي‌دهد. پيش لوطي هم عنتربازي مي‌کند.

احمدي‌نژاد ترکيبي از رذالت و ساده‌لوحي است. او مجموعه‌اي از بدترين خصلت‌هاي فرهنگي ما را در خود جمع کرده، به اين جهت بسي خودماني جلوه مي‌کند: دروغ مي‌گويد و اي بسا صادقانه. غلو مي‌کند، زرنگ است و تصور مي‌کند هر جا کم آوردي، مي‌تواني از زرنگي‌ات مايه بگذاري و جبران کني.. در وجود همه‌ي ما قدري احمدي‌نژاد وجود دارد و درست اين آن بخشي است که وقتي با آزردگي از عقب‌ماند‌گي‌مان حرف مي‌زنيم، از آن ابراز نفرت مي‌کنيم.اما آن هنگام نيز که لاف مي‌زنيم و خودشيفته‌ايم، باز اين وجه احمدي‌نژادي وجود ماست که نمود مي‌يابد. احمدي‌نژاد تحقير شد‌ه‌اي است که خود تحقير مي‌کند. سرشار از نفرت است، اما کرامت دارد..به موضوع نفرت اش که مي‌نگرد، مي‌پندارد مبعوث شده است تا او را از ضلالت نجات دهد.

احمدي‌نژاد نماينده‌ي سنتي است جهش‌کرده به مدرنيت. او مظهر عقب‌ماندگي مدرن ما و مدرنيت عقب‌مانده‌ي ماست. او اعلام ورشکستگي فرهنگ است.

احمدي‌نژاد نشان فقدان جديت ماست. آن زمان که در قم گفت، هاله‌ي نور او را دربرگرفته، حق بود که حجج اسلام اين حجت را جدي گيرند، عمامه بر زمين کوبند، سينه چاک کنند و لباس بر تن او بردرند تا تکه‌اي به قصد تبرک به چنگ آورند. آن زمان که از دستيابي به انرژي هسته‌اي در آشپزخانه سخن گفت، حق بود مكتب ‌ها و دانشگاه‌ها تعطيل مي‌شدند، حق بود بر سر در آموزش و پرورش مي‌نوشتند «اين خراب‌شده تا اطلاع ثانوي تعطيل است» و آموزگاران از شرم رو نهان مي‌کردند.

احمدي‌نژاد از ماست. طرفداران او نيز همولايتي‌هاي ما هستند. ميان احمدي‌نژاد با گروهي از رهبران اپوزيسيون فرق چنداني نيست. در روشنفکري ايراني هم نوعي احمدي‌نژاديسم وجود دارد، آن جايي که ياوه مي‌گويد و در عين غير جدي بودن، سخت جدي مي‌شود. در وجود چپ افراطي ايران، از ديرباز احمدي‌نژادي رخنه کرده است منهاي مذهب، يا با مذهبي که گفتار و مناسک ديگري دارد. افسران لوس‌آنجلس همگي مقداري احمدي‌نژاد در درون خود دارند.

احمدي‌نژاد نشان‌دهنده‌ي جنبه‌ي «مردمي» جمهوري اسلامي ايران است، جنبه‌اي که اکثر منتقدان آن نمي‌بينند، زيرا هنوز از انتقاد از دولت به انتقاد از جامعه نرسيده‌اند و از همدستي‌ها و همسويي‌هاي دولت و جامعه غافل‌اند. اکنون همه چيز با تقلب و کودتا توضيح داده مي‌شود. تقلبي صورت گرفته، که ابعاد آن را نمي‌دانيم. براي اين که نيروي پوپوليسم فاشيستي ديني را ناديده نگيريم، لازم است همه‌ي تحليل‌ها را بر تقلب و کودتا بنا نکنيم. راي احمدي‌نژاد يک ميليون هم باشد، بايستي ريشه‌ي اجتماعي فاشيسم ديني را جدي بگيريم

Monday, September 27, 2010

ما سکوت بی معنی دولت های عراق و افغانستان را در قبال اظهارات سخیف احمدی نژاد ، هرگز از خاطر نخواهیم برد

سفر جنجالی و پرماجرای احمدی نژاد به مقر سازمان ملل متحد در نیویورک که با واکنشهای جهانی همراه شد ، به پایان رسید و مردم ایران آماده می شوند تا بیش از پیش بهای حماقت و دیوانگی ملیجک خامنه ای و جنتی را با گوشت و پوست و استخوان خود بپردازند . سخنان بی مایه احمدی نژاد در خصوص حادثه 11 سپتامبر ، البته با مخالفت و بیزاری رهبران بسیاری از کشورهای جهان روبرو شد و حتا بی طرفترین رسانه های خبری را نیز به واکنش انداخت . بدون آنکه قصد داشته باشم که به بررسی علل انجام چنین سخنرانی ای از جانب احمدی نژاد و اینکه او و باند قدرت حامی او بدنبال چه هدفی می گردند ، بپردازم ، لازم می دانم یک نکته را یادآور شوم . نطق احمدی نژاد حاوی این موضوع بود که آمریکا با براه انداختن جریان 11 سپتامبر در صدد تحت الشعاع قرار دادن معضلات اقتصادی خود بوده و همزمان با حمایت از اسرائیل و به بهانه وجود تروریسم ، به کشورهای عراق و افغانستان حمله ور شده و با نا امن کردن منطقه بازار فروش اسلحه را در منطقه خاورمیانه داغ نگه داشته و از قبل جنگ با تروریسم به نان و نوایی برسد . بدون اینکه بخواهم در مورد این گفتار سخنی بگویم ، جا دارد از دولت های عراق و افغانستان که به برکت وجود و حضور آمریکا بر سر کار هستند و باصطلاح هر چه دارند از دولتی سر همین آمریکاست ، گله ای بکنم : اگر این آقایان فرضیه مطرح شده از جانب احمدی نژاد را قبول دارند چرا در مقابل آمریکا تا به این حد ذلیل هستند که جرأت ابراز نظر ندارند و خفه خون گرفته اند و اگر خود را هم رأی با احمدی نژاد نمی دانند و معتقدند که او دارد اتهام زنی بی دلیل می کند تا برای خودش مشروعیتی دست و پا کند ، چرا اقدام به ترک جلسه ننموده و با ادامه حضور خود در جلسه سازمان ملل مهر تدیید بر سخنان احمدی نژاد گذاشتند و در مقابل چشم حیرت زده هزاران هزار آمریکایی که همزمان با شنیدن توهین از احمدی نژاد ، شاهد چنین بی احترامی آشکاری از جانب نمایندگان دو دولت که پایه های قدرتشان در خون سربازان آمریکایی ریشه دارد ، بودند ، نشستند و باصطلاح جیک هم نزدند . آیا بهتر نبود که تا این حد نمک نشناسی نمی کردند ؟ از آمریکا گذشته ، ما بعنوان مردم ایران ، انتظار داشتیم که این دولت ها و نمایندگان شان که بوضوح می دانند احمدی نژاد نماینده مشروع ایرانیان نیست ، حق همسایگی با یک کشور قدرتمند را که می تواند در فردای آزاد خود و به مثابه یک همسایه خوب به رشد و شکوفایی شان کمک کند ، ادا می کردند . این نکته را برای ثبت در تاریخ گفتم تا بدانند که یادمان خواهد ماند

Saturday, September 25, 2010

احمدی نژاد با رفتن به نیویورک و انجام مصاحبه ها و سخنرانی های رسوایش ، جنبش سبز را سربلندتر از گذشته کرد

آنچه می توان بعنوان نتیجه از خیمه شب بازی و دلقک بازی اخیر احمدی نژاد در نیویورک نتیجه گرفت چیزی نیست جز سربلندی بیش از پیش جنبش همیشه سرفراز سبز ! اینک که دروغگویی ، هتاکی ، بی ادبی و رسوایی احمدی نژاد برای همه جهانیان ثابت شده است و هیچ دولتی در دنیا جرأت نمی کند از ترس افکار عمومی داخلی کشور خودش ، حتی سخن از طرفداری از او به میان آورد و ارزشی برایش قائل باشد ، اینک که هزینه طرفداری از احمدی نژاد برای هر دولتی در سرتاسر دنیا آنچنان بالا رفته است که کسی را یارای همراهی و همدلی با رئیس جمهور کودتایی و خودخوانده رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیست ، بر ماست که از این موقعیت طلایی استفاده کرده و با انتشار هر چه بیشتر اسناد و مدارک دروغگویی ملیجک رهبر ، حقانیت جنبش سرافراز سبز آزادیخواهی ایرانیان را برای جهانیان ثابت کرده و بخصوص افکار عمومی ملتها را بیش از پیش با خود هم داستان و همراه کنیم . شاید هیچ کدام از رهبران جنبش سبز یا طرفداران و همراهان آن هرگز نمی توانستند ظرف چنین مدت کوتاهی ، تا این حد نگرش منفی برای رژیم جمهوری اسلامی و کوتوله سیاسی اش به ارمغان بیاورند . این فرصت طلایی را بدرستی دریابیم . تا آزادی ایران راه زیادی نمانده . بکوشیم که این راه را با تکیه بر عقلانیت و مدنیت طی کنیم و کشور عزیزمان را به ساحل روشن آزادی رهنمون سازیم . یا حق

Friday, September 24, 2010

آقای اوباما.نمایندگان محترم کنگره آمریکا ، ایران با جمهوری اسلامی ایران فرق دارد ! این را برای یک بار هم که شده بفهمید

در خبرها آمده بود که جمع زیادی از نمایندگان جمهوریخواه کنگره آمریکا خواستار برخورد اوباما با ایران شده اند . اولاً نمیدانم اینکه احمدی نژاد به جریان 11 سپتامبر حمله کرده و دست دولت آمریکا را در آن ببیند و بقول خود اوباما با یک رفتار توهین آمیز و برخورنده موجب جریحه دار شدن قلب آمریکایی ها شده باشد ، چه ربطی به تقسیمات و دسته بندی های سیاسی در کنگره آمریکا دارد و چرا نباید نمایندگان دموکرات ( حزب آقای رئیس جمهور ) در این درخواست مشارکت داشته باشند ! دوم اینکه ایا این آقایان هنوز هم نمی دانند که مابین کلمه ایران و عبارت رژیم جمهوری اسلامی ایران تفاوت از زمین تا آسمان است . مگر خود اوباما نمیگوید که حساب مردم ایران از احمدی نژاد جداست ؟ آقایان اگر خواهان برخورد و تحریم هستند چرا خود احمدی نژاد را تحریم نمی کنند ؟ چرا لابی های جمهوری اسلامی را در همین خاک آمریکا شناسایی و توقیف نمی کنند ؟ چرا متقابلاً با خود احمدی نژاد برخورد نمی کنند ؟ کای است او را از خاک خود بیرون کنند . مگر نه اینکه تمام یا اکثریت کشورهای دنیا پشتیبان آمریکا هستند ؟ دیگر چه نیازی به برخورد با مردم بیگناه ایران هست ؟ همه باید بپذیرند که احمدی نژاد یک دیوانه دروغگوی زشتخوی بدکردار بیش نیست . همین

Thursday, September 23, 2010

آقای مدعی عشق و محبت ! جرأت داری یه تک پا برو یکی از دانشگاههای کشورت

دوباره احمدی نژاد و دوباره سازمان ملل و دوباره مصاحبه ها و خنده های الکی و مسخره و دروغهای شاخدار ! دوبار ادعای مدیریت جهانی و سینه چاک کردن برای فلسطین و لبنان و اشک تمساح بر بدبختی دیگران ریختن . دوباره عربی حرف زدن و دعا کردن و ادای آخوند ها رو درآوردن و قیافه آدمهای کاردرست رو گرفتن . خوشحالم که این ماجراها فقط یک هفته طول میکشه و بعدش تمومه . بعدش احمدی نژاد میمونه و یک ملت که احساسی غیر از نفرت ، نسبت به او و دوستان و هواداران و حامیانش ندارن . اون میمونه و ملیونها ملیون دانش آموز و دانشجویی که با احمدی نژاد و تفکر احمدی نژادی یک دنیا فاصله دارن . بقول قدیمی ها شب درازه و قلندر بیدار ! بالاخره احمدی نژاد برمیگرده و به زندگی خفت بار و رفتارهای زننده اش ادامه میده . تنها کاری که جرأت انجام دادنش رو واقعاً نداره اینه که سر و کله ش توی یکی از دانشگاههای مملکت پیدا بشه . این نیز بگذرد

Wednesday, September 22, 2010

سی و دو ساله همه فکر میکنن این گنبد طلایی همون مسجدالاقصی معروفه







سی و دو ساله همه فکر میکنن این گنبد طلایی همون مسجدالاقصی معروفه

حتی روی اسکناس100تومنی هم چاپش کردن


ولی اسم واقعی این مسجد گنبد طلایی قبه الصخره است.جایی که حضرت محمد از اونجا با جبرییل به معراج رفتن. حیوونی که حضرت محمد وجبرییل سوارش شدن و پرواز کردن (براق)پاشو روی این صخره گذاشت و اوج گرفت که تو عکس پایین می تونین ببینین


و اما مسجد الاقصی اصلی که تو عکس پایین کاملا مشخص شده


حالا چرا سی و دو ساله سنگ جایی رو به سینه می زنیم که حتی نمی دونیم کجاست خودتون پرتقال فروشو پیدا کنید

استفتا در خصوص داشتن سکس همزمان با چند زن و دختر صیغه شده

Monday, September 20, 2010

آیا تا بحال هرگز از خودمان پرسیده ایم که این مجلس شورای اسلامی ایران در رأس چه اموری است ؟

میگویند حرف راست را باید از زبان بچه یا دیوانه شنید . می پرسید چرا ؟ عرض می کنم : شنیدیم و دیدیم و خواندیم که احمدی نژاد گفته است - بدلائل مستند به قانون اساسی - مجلس دیگر در رأس امور نیست و این دولت - بواسطه انتخاب ! مستقیم رئیس جمهور - است که در رأس همه امور است . در این میان ، شاهد واکنشهای تندی هم از ناحیه اصولگرایان و مجلسی ها بودیم که از این سخن برآشفتند و مسئله تا حد استیضاح احمدی نژاد بالا بردند . هنوز اما ، از جانب خامنه ای واکنشی مشاهده نشده و معلوم نیست آیا ایشان که قاعدتاً خود را در مقام خدایی می بینند این سخن احمدی نژاد را تا چه حد در تضاد با موقعیت عالی خود می دانند . این حرفها و واکنشها را برای چند لحظه به کناری بگذارید . بیایید منصفانه نگاه کنیم و ببینیم که بفرض صحت آیا اساساً مجلس شورای اسلامی در رأس هیچ امری بوده ، هست و میتواند باشد یا خیر ؟ امور بمعنای جمع امر است و در باطن خود از کیفیت " امر " سخنی نمیگوید . این امور میتواند امور دنیوی ، اخروی ، تقنینی ، تصمیم گیری ، مالی ، شخصی یا هر چیز دیگری باشد . به باور من مجلس شورای اسلامی در رأس برخی از امور هست . امور مربوط به چاپلوسی ، امور مربوط به مسائل شخصی و مالی نمایندگان ( البته اگر واقعاً بتوانیم آنها را بمانند خود احمدی نژاد نماینده مردم بدانیم که من با این موضوع بشدت مخالفم ) امور مربوط به دریوزگی در مقابل قدرت نظامی ، امور مربوط به مسائل غزه و لبنان و سرنوشت تروریست های عالم و امور مربوط به صدور بیانیه ها و قطعنامه ها و سخنرانی های پیش از دستور هتاکانه و کتک کاری و ... از جمله اموری هستند که مجلس شورای اسلامی ایران - بویژه در حال حاضر - در رأسشان است . مسائلی چون حق مردم ، ظلم و بیعدالتی ، خوردن رأی مردم و کودتای انتخاباتی ( دقیقاً باین دلیل که خود این مجلس هم تا حدود زیادی برآمده از همین نوع کودتاهای انتخاباتی است ) همچنین امور دانشجویان و کارگران و زندانیان و شکنجه و تجاوز بهیچ عنوان نه به مجلس مربوط است و نه ایشان علاقه ای به در رأس بودن در اینگونه موارد دارند . پس نتیجه میگیریم که مجلس ، البته در رأس امور هست منتها اموری که به منافع ملی کشور ، مردم این کشور و سرنوشت آنان هیچ ارتباطی ندارد . والسلام

Sunday, September 19, 2010

آیا جمهوری آذربایجان به ایران بیشتر تعلق دارد یا تبریز به جمهوری نوپای آذربایجان ؟

تا آنجایی که ما تاریخ خوانده ایم با یک برگشت یکصد و اندی ساله در زمان ، میتوان به عینه دید که آنچه اکنون جمهوری آذربایجان مینامندش ، زمانی بخشی از خاک ایران بوده است که بر اثر بی لیاقتی حاکمان وقت ایران از خاک میهن جدا گشته و به دشمنان این مرز و بوم بعنوان باج داده شده است . با این حال بسیار جالب و خنده دار است وقتی میشنویم که برخی ها تلاش می کنند بخش هایی از خاک فعلی ایران را تجزیه و به آذربایجان هدیه دهند . انصافاً اگر قرار باشد تجزیه ای صورت پذیرد این کل جمهوری آذربایجان است که باید زیر پرچم 3 رنگ ایران بیاید . همین

Saturday, September 18, 2010

کروبی عزیز ، حالا مطمئن شدید که " امامزاده هاشمی رفسنجانی " کور می کند و شفا نمی دهد ؟

نامه آقای کروبی را خطاب به هاشمی رفسنجانی در یادآوری وظایف نظارتی مجلس خبرگان ، دیدیم و خوانیم . بقول آقای رامین احمدی در برنامه تفسیر خبر صدای آمریکا در روز شنبه : اگر آقای هاشمی رفسنجانی قدرت داشت ، امنیت خانواده خودش را تأمین می کرد و پسرش ( مهدی ) را به سلامت از خارج به ایران برمی گرداند ! این جمله باندازه کافی روشن است و نیاز به هیچ گونه توضیحی ندارد . بنابراین بر آقای کروبی است که با ارسال یک نامه تشکر آمیز از عملکرد هاشمی رفسنجانی در ریاست مجلس خبرگان ، حرف دل همه مردم را بزند . یادمان نرود که هاشمی رفسنجانی همان کسی است که پس از آنکه آن همه توسط خامنه ای تخفیف شد و مورد توهین واقع شد نتوانست کلامی حرف بزند و برخورد کند . در واقع هاشمی در آن چیزی که امروز بر سر ایران آمده است بیش از همه مقصر است . احمدی نژاد ، استاندار زمان هاشمی رفسنجانی بود . خامنه ای را هاشمی رفسنجانی بر تخت خدایی نشاند . هاشمی رفسنجانی بود که اجازه فعالیت اقتصادی را به سپاهیان داد و وزارت اطلاعات را درگیر فعالیت های مافیایی اقتصادی کرد . ترورهای سیاسی خارج از کشور در زمان هاشمی رفسنجانی ( و احتمالاً با رأی و موافقت مستقیم او ) انجام شد ، رأی دادگاه میکونوس تنها یک نمونه از این نوع می باشد . از این نمونه ها بسیار میتوان برشمرد که در حوصله این نوشتار نیست . فقط باید برای یک بار هم که شده بپذیریم که از این امامزاده انتظار هیچ شفایی نیست . والسلام

Friday, September 17, 2010

باز احمدی نژاد جوک گفت : در دنیا 2 نوع مدیریت وجود دارد ، مدیریت آمریکایی و مدیریت ایرانی ( احمدی نژادی )

احمدی نژاد با تکرار یاوه گویی های همیشگی در مصاحبه با شبکه خبر یکی از خنده دار ترین جمله هایش را بیان کرد . باز مثل اینکه قرصش رو نخورده . حالم داره به هم می خوره از شنیدن این همه لاطائلات

Thursday, September 16, 2010

گیرم که موسوی و کروبی را گرفتید و کشتید . با خشم روزافزون جوانان این مرز و بوم چه می کنید ؟

آقای خامنه ای ،
نمی دانم این شمایید که واقعاً در رأس قدرت هستید یا شما صرفاً یک عروسک خیمه شب بازی هستید که دیگرانی چون خود شما در پشت پرده ، هم شما و هم همه مرتبطین با شما را میچرخانند و معلق وپشتک وارو می دهند ! نمی دانم چه کسی این مملکت را به این سبک و سیاق حسینقلی خانی اداره ( اداره که نه بی اداره ) می کند ! می دانید اعتراف به وجود عوامل خودسر ، آن هم در مرکز فرمانروایی شما ، تا چه اندازه می تواند مورد استهزای هر آدم عاقلی باشد ؟ می دانید ایران روز بروز دارد برای زندگی دشوارتر و دشوارتر میشود و خشم مردم از این همه بیعدالتی و ظلم و جور ، بیشتر و بیشتر تل انبار میشود ؟ می دانید جنبش سبز یک روزه و یک شبه بوجود نیامده است که بخواهید یک روزه و یک شبه نابودش کنید ؟ می دانید جنبش سبز یک جنبش فراگیر مردمی برای احقاق حق است ، نه یک کلمه بیش نه یک کلمه کم ؟ شنیده اید که از قدیم الایام گفته اند : حق گرفتنی است و نه دادنی ؟ می دانستید بیش از موسوی و کروبی ، این شما و امثال شما هستید که در پیدایش چنین جنبش هایی نقش دارید ؟ می دانید جنبش سبز ممکن است با نابودی شما - وصرفاً بدلیل اینکه به بخشی از اهدافش رسیده است - موقتاً به حالت استراحت دربیاید ولی بهیچ عنوان با برکناری ، نابودی و حذف امثال مهندس موسوی و جناب کروبی از میان نمی رود ؟ می دانید تا چه اندازه مورد خشم ، نفرت و استهزای مردم کشور خودتان و کسانی که داعیه رهبری شان - ولو به ناحق - دارید ، هستید ؟ بگیرید . بکشید . شکنجه کنید . زندان هایتان را مملو از پرندگان آزادی کنید . اعتراف بگیرید . اعدام کنید . با خشم فروخورده جوانان این مملکت هیچ کاری نمی توانید بکنید . این خشم بزودی تومارتان را در هم خواهد پیچید . این خط و این نشان

Wednesday, September 15, 2010

لزوم تعیین ضرب الاجل برای استعفای دیپلماتهایی که قصد پیوستن به جنبش آزادیخواهانه مردم ایران را دارند

با گذشت بیش از یک سال از کودتای انتخاباتی و انجام آن همه جنایت و کشتار و شکنجه و تجاوز و سایر فجایع پس از آن و همچنین با رسوایی های روزافزون دولت کودتایی دست نشانده ، دیگر تشت رسوایی این دولت و این نظام از بام بر زمین افتاده است و بقول معروف آش آنقدر شور شده است که خود خان هم فهمیده و کسی نمانده که از ماهیت رژیم دیکتاتوری و همچنین حقانیت درخواست مردم برای رسیدن به آزادی و حق انتخاب آزادانه بی خبر مانده باشد . و با بقول معروف دیگر خواجه حافظ هم از این ماجرا خبر دارد . با ذکر این مقدمه میپردازم به اصل داستان که خبر خوب استعفای تنی چند از دیپلماتهای رژیم و پیوستن آنها به صف مردم است . در جایی دیگر نوشتم که بهتر است این استعفا ها حتی الامکان بصورت دسته جمعی و گروهی انجام گیرد تا هم بازتاب بهتری در سطح جهانی و جامه ایرانیان داشته باشد و هم رژیم را از ارائه پاسخهای تکراری و مسخره آمیز ناتوان سازد . در این میان ، نظریه دیگری هم مطرح میشود : ایا برای این استعفاها هیچ زمان و دوره ای میتوان تعریف کرد . بهتر بگویم آیا میتوان قائل به ضرب الاجل برای این استعفاها بود . مگر میتوان این همه سال در خدمت رژیم بود و از کم و کیف همه چیز خبر داشت و اقدامی نکرد ؟ نمیخواهم تخطئه کنم ولی برای هر کاری یک زمان مناسب لازم است که اگر از آن زمان بگذرد دیگر فایده آنچنانی نخواهد داشت . آیا میتوان پذیرفت که کسی بعد از دو سال بیاید و بگوید من از رژیم بریده و به مردم ملحق شده ام ؟ بالاخره برای هر کاری باید بهایی پرداخت . بنظر من بهتر است با هماهنگی آقای محمد رضا حیدری که در این امر پیشقدم بودند و با نشر سایرین باید ضرب الاجلی برای این استعفا ها تعیین نمود و از همه کسانی که قصد دارند واقعاً به صف مردم بپیوندند خواست که زودتر این کار را انجام دهند تا خیلی دیر نشده است

Tuesday, September 14, 2010

بدبخت ها ! موسوی که خامنه ای نیست که با حذفش ساندیس سگ های هارش قطع بشود

میگویند کافر همه را به کیش خود پندارد ، من با اندکی اصلاح میگویم " ابله همه را به کیش خود پندارد " ! دلیل ؟ ... عرض می کنم : بیش از یک سال است که منزل آقایان کروبی و موسوی مورد تعرض و تهاجم قرار می گیرد ، این اواخر که کار به آتش بازی هم کشیده شد و درب منزل آقای کروبی را آتش هم زدند ، آن هم نه در یک روستای دور افتاده که در پایتخت ام القرای اسلامی که همان تهران خودمان باشد ، تا به حال نیز هیچ کسی در این مملکت بی صاحب نیامده و جلوی این دسته اراذل و اوباش و چاقوکش و قداره بند را بگیرد . داستان بیانیه سپاه مبنی بر شناسایی عوامل خودسر ، آنهم بعد از این همه مدت نشان از یک چیز دارد : پروژه خودسرسازی . مطابق این پروژه و با به رسمیت شناختن وجود عوامل خودسر ( بی قلاده ) احتمال دارد تنی چند از این عوامل باصطلاح خود سر را بازداشت و تحویل مقامات قضایی بدهند تا نهایتاً و در بهترین حالت معامله ای چون ضارب سعید حجاریان با آنان بکنند که این البته به نوبه خود اصلاً مهم نیست . مهم اینجاست که بر اساس این سناریو وقتی پذیرفته شد که عوامل خودسر وجود خارجی دارند ممکن است یکی از این عوامل باصطلاح خودسر اقدام به کاری کند که آرزوی قلبی خامنه ای و حلقه قدرت پیرامون اوست . و آن هم ترور سران جنبش سبز است . تا اینجا محاسبات آقایان هیچ ایرادی ندارد و میتوان به هوش طراح آن آفرین گفت . اما ، بلاهت اتاق فکر پروژه کودتا از آن جا معلوم میشود که اینان هنوز هم که هنوز است در شناخت جنبش سبز و مبانی اصلی پیدایش چنین حرکت عظیمی ، درمانده اند و عقلشان نمیرسد . نمی فهمند که جنبش سبز بدلیل ماهیت آن و به رغم همه احترامی که برای آقایان مهندس موسوی و کروبی قائل است ، بقول علما " قائم به ذات " است و با حذف هیچکدام از این آقایان یا هر دوی ایشان ، نه تنها نابود نمیشود بلکه جان تازه ای میگیرد که ممکن است بقول مهندس موسوی تومار دیکتاتور را در چند ساعت در هم بپیچد . البته این نوع حماقت ها و بلاهت و خریت ها از رژیم دیکتاتوری بعید نیست و ممکن است فاز جدیدی در سرکوب مبارزات آزادیخواهانه مردم کلید خورده باشد . باید امیدوار بود و منتظر حوادث روزهای آینده نشست و چهار چشمی همه چیز را پائید . زنده باد آزادی ، پاینده باد ایران ، برقرار باد حکومت دموکراسی مبتنی بر سکولاریسم در فردای ایران آزاد

Monday, September 13, 2010

مشکل امروز ایران اسلام سیاسی است نه وجود برخی افراد . باید اسلام را از حالت سیاسی خارج و به خانه ها برگرداند

رژیم جمهوری اسلامی - که واژه جمهوری آن صرفاً جنبه زینتی دارد - با ارائه قرائتی نو و بسیار فاشیستی از اسلام و آلودن آن به سیاست باعث همه بدبختی هایی شده است که امروزه دامنگیر کشورمان شده است . این اسلام سیاسی است که دست امثال خمینی را برای آن همه جنایت باز می گذارد . این اسلام سیاسی است که از یک آخوند معمولی ، دیکتاتوری تمام عیار می سازد که بقول معروف دیگر خدا را هم بنده نیست و ادعای سروری بر همه نفوس بشریت دارد . این اسلام سیاسی است که از کوتوله های مجیزگویی چون احمدی نژاد ، شخصیتهایی تا به این پایه منفور بوجود می آورد . این اسلام سیاسی است که دست مردم را از حق تعیین سرنوشت دنیای امروزشان کوتاه می کند و همه چیز را منوط به " پس پرده " و قدرت آسمانی کرده و خود را وکیل و وصی مردم قرار داده و سرنوشتشان را به بازی می گیرد . این اسلام سیاسی است که با در دست گرفتن قدرت نظامی و امنیتی ، تبدیل به مافیایی می شود که برای پیشبرد اهداف شوم خود ، جان هزاران انسان را در سراسر پهنه گیتی به شریرانه ترین و جنایت بار ترین شکل ممکن گرفته و دائماً بر طبل خشونت می کوبد . این اسلام سیاسی است که کمربند انفجاری بر تن جوانان بدبختی که از داشتن یک زندگی معمولی نیز محرومند ، می کند و آنان را طعمع اهداف رذیلانه خود می کند . باید همگان بکوشیم تا دست اسلام را - و هر نوع نگرش ایدئولوژیک دیگر را - از سیاست کوتاه و آن را روانه زندگی شخصی انسان ها کنیم که تا این کار انجام نشود ، این وطن ، وطن نشود . زنده باد آزادی ، پاینده باد ایران ، بر قرار باد حکومت مردمی قدرتمند و سکولار در ایران

Sunday, September 12, 2010

بهترین راه اصلاح رژیم جمهوری اسلامی نابودی آن است . به چه زبانی باید این را بگوییم ؟

خطابم به دوستان اصلاح طلب است : دوستان عزیز ، پزشکان هم در هنگام مداوای بیماران گاهی لازم می بینند که از یک بیمار - البته به رغم میل باطنی خودشان - قطع امید کنند . چگونه است که شما هنوز حاضر نیستید از این جنازه متعفن که سرتاپایش را کرم برداشته است قطع امید کنید ؟ بیمار شما دیگر قادر به ادامه حیات نیست و بزودی از بین خواهد رفت . این کتاب دعا را ببندید و به زایش یک زندگی نو در ایران بیاندیشید . ایران آزاد هیچ ارتباطی به جمهوری اسلامی نداشته ، ندارد و نخواهد داشت . از این امامزاده قطع امید کنید تا کور نشده اید . شفا ، جای دیگر است . بقول شاعر : ترسم که به کعبه نرسی اعرابی ... کاین ره که تو می روی به ترکستان است . والسلام

Saturday, September 11, 2010

پرسشی که امیدوارم روزی توسط آقای هاشمی رفسنجانی پاسخ داده شود

بعنوان یک ایرانی خود را موظف می دانم که از آقای هاشمی رفسنجانی پرسشی بپرسم و ایشان را نیز موظف به پاسخ می دانم .
پرسش من بسیار ساده و به شرح زیر است :
جناب آقای هاشمی ، اینک که همه جهانیان ، بویژه ایرانیان و حتا طرفداران و حامیان شخصی احمدی نژاد به بی کفایتی ، بی برنامگی ، بی سیاستی و کج فهمی و کم عقلی این آدم پی برده اند و همگان متفق القولند که این آدم حتی از عهده اداره درست یک آغل نیز بر نمی آید ، چگونه و با چه استاندارد و معیاری و بر اساس کدام صلاحیت ها ، این شخص در زمان ریاست جمهوری جنابعالی توانسته است مقامی چون استانداری یک استان را عهده دار شود ؟ بخصوص وقتی بدانیم که مطابق قانون ، استانداران به پیشنهاد وزیر کشور و تصویب شخص رئیس جمهور به این مقام گمارده می شوند . همین

Thursday, September 9, 2010

این نظام دیگر یک نظام نیست ، بلکه فقط یک جنازه متعفن است

همگان کم و بیش عربی خوانده ایم و از آن چیزهایی به یاد داریم . بر همین اساس همه می دانیم که نظام از نظم می آید . یعنی پدیده ای که بر اساس یک نظم منطقی استوار گشته و در اداره امور یک سیستم یا مجموعه ( در اینجا البته مراد جامعه ای به بزرگی یک کشور است ) به کار می آید . این روزها به کرات این واژه را از موافق و مخالف می شنویم و همگان از لزوم حفظ آن سخن میرانند . نگارنده این سطور کاری با دیدگاه سیاسی این افراد و یا خوب یا بد بودن نظام مور بحث آقایان ندارم . مشکلی که من دارم این است که اساساً این موجود عجیب و غریبی که ما با آن روبرو هستیم ، دیگر به هیچ عنوان یک نظام نیست چون هیچ نظمی بر هیچ کدام از جوانب آن حاکم نیست . نه دولت نظم دارد و نه مجلس . نه قانون اساسی از آنچنان نظمی برخوردار است که هتاکین و حمله کنندگان به خود را از خود دور کند و نه قوه قضائیه مملکت تره ای برای این حرفها خرد می کند . نه ارتش درست و حسابی داریم و نه سپاه - باصطلاح - حافظ انقلاب هویتی برایش باقی مانده ، نه چرخ اقتصاد مملکت میچرخد و نه سیستم آموزشی بکار خود مشغول است . نه آدمها در جای مناسب بکار گرفته میشوند و نه کار مناسب انجام میشود . دولت برنامه ای برای همین فردایش هم ندارد و همه چیز من درآوردی و خلق الساعه است . یک روز به دانشگاه گیر می دهند و روز دیگر به فلان فرقه مذهبی که از فرط کوچکی ما هرگز اسمش را هم نشنیده ایم . با همه جهان درافتاده ایم و دیگر دوستی در هیچ کجای دنیا نداریم . همه طردمان می کنند و به حال خودمان واگذارمان مینمایند . در روز روشن و در پایتخت ام القرای جهان اسلام ! عده ای باجگیر و مزدور و قداره کش به منزل یک شهروند ( کروبی که دیگر جای خود دارد ) حمله برده ، اقدام به تخریب و آتش زدن اموال و ایجاد مزاحمت برای جان و مال مردم نموده و از هیچ کسی هم حساب نبرده و از هیچ خدایی هم باک ندارند . همین سپاه حافظ نظام - که معاون امنیتی قرارگاه ثارالله اش همین چند وقت پیش در یک سخنرانی اعلام که که اشراف امنیتی بر تمام ابعاد مملکت دارند و تلویحاً بیان نمود که " گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد ، جنبیدن آن پشه عیان در نظر ایشان است " - پس از 5 روز بیخبری و نظاره کردن بیانیه میدهد و این عده را خودسر می نامد بدون آنکه توضیح دهد که در این 5 شبانه روز خود آقایان کجا بوده اند و چه غلطی می کرده اند و اصولاً چرا اجازه چنین خودنمایی آشکاری به این عناصر بقول خودشان خودسر داده اند . بقول معروف انگار مملکت حسینقلی خانی شده و هر کس صبح زودتر بیدار شد صاحب و همه کاره آن روز مملکت ، خودش است . در اصطلاع عامیانه به این گونه بی نظمی میگویند خرتوخر ! حالا تصدیق میفرمایید که واقعاً اطلاق کلمه نامربوط " نظام " به یک همچو موجود عجیب الخلقه ای براستی ظلم در حق کلمه نظام و نهایت بدسلیقگی است ؟ پرسش اساسی ، اما ، در این میان این است که این مرده متعفن را تا کجا میتوان بر روی پاهای لرزانش نگاه داشت و نگران بقایش بود ؟

Wednesday, September 8, 2010

سیاست خارجی "ذلت محور" جمهوری اسلامی : سیستم بانکی لبنان نیز ایران را تحریم کرد

ذلت از این هم بدتر می شود ؟ سالهاست هر چه داریم و نداریم به پای فلسطین و لبنان می ریزید . در هر مقطعی با طرفداری کردن از یک جناح اقلیت در این دو کشور تا پای درگیری مسلحانه و قربانی کردن هزاران هزار از مردم کشورمان نیز پیش رفته اید . به آنها سلاح دادید که بکشند و کشته شوند و ملیون ملیون دلار نفتی دادید که خرابی هایشان را حتا بهتر از قبل بازسازی کنند و باصطلاح حالش را ببرند . با فلسطین محور کردن سیاست خارجی و به رغم همه توهین هایی که از ناحیه کشورهای عربی دیدید و شنیدید کوتاه نیامدید و این "دل درد یک طرفه" را ادامه دادید و ادامه دادید ، تا جایی که اگر صدای مخالفی در داخل نیز برخاست که " چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است " بشدت سرکوب و منکوبش کردید و انگ وابستگی و صهیونیستی بودن به آن زدید . فریاد زدیم " نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران " وابسته و منحرف خطابمان کردید . حال نوش جانتان ! آن از فلسطین که رهبرش خطاب به ا.ن گفت : کسی که انتخاب خودش مشکوک است در مورد فلسطین حرف نزند و این هم از لبنان که سیستم بانکی اش شما را تحریم کرده و شما هنوز هم که هنوز است قربان و صدقه شان می روید . بروید . آنقدر قربانشان بروید تا جانتان درآید . شما به ذلت عادت کرده اید . فرقی هم نمیکند این ذلت از چه ناحیه ای به شما تحمیل شود .

Tuesday, September 7, 2010

خبرگزاری فالس نیوز به نقل از مهدی کوچک زاده ( کوچک اف ) : با صیغه شدن خواهرانم هیچ مشکلی ندارم

خبرگزاری فارس: مهدی کوچک زاده:صیغه برای لذت بردن است و ما نبایستی از ترس سرزنش غربی ها و مشتی مزدور داخلی، مانع ترویج این سنت اسلامی شویم که به شدت مورد علاقه پیامبر اکرم و ائمه اطهار بود.

عضو فراکسیون انقلاب اسلامی در پایان افزودند: «پس از صحبت های من در مجلس، یکی از نمایندگان نزدم آمد و پس از کلی حاشیه رفتن گفت “من میدونم شما دو تا خواهر جوان دارید، وجدانن اگه کسی بخواد اون ها رو صیغه کنه، شما قبول می کنید؟” من جوابی رو که اون جا دادم، این جا هم میگم. من اعتقاد دارم که برای رسیدن به هر هدفی، بایستی هزینه ی اون رو داد پس اگه صیغه شدن خواهران من، کمکی به ترویج این سنت الهی میکنه، من اصلن مخالفتی ندارم و همین جا اعلام میکنم از فردا درب خانه ی ما به روی متقاضیان باز است و هر دو خواهر من آماده ی سرویس دهی به جوانان نیازمند هستند

خبرگزاری فارس ضمن ارج نهادن به این روحیه ی ایثار و فداکاری، از دختران و خواهران سایر مسئولین نظام نیز درخواست دارد از این رویه تبعیت کنند که هم اجر دنیوی دارد و هم اخروی.

پی نوشت: در پی درج این خبر، بسیاری از خویشاوندان مقامات مسئول تماس گرفته و اعلام آمادگی کردند. اسامی نفراتی که تاکنون اظهار آمادگی کرده اند به شرح ذیل میباشد.

1- خواهر خانم ....، هفتاد و چهار ساله ( ایشان اعلام نمودند به احترام این شب های عزیز، تا پایان ماه مبارک رمضان، هیچ پولی بابت صیغه شدن نخواهند گرفت (

2- خواهر زاده ی غلامع....- سی و پنج ساله، باریک اندام، مو مشکی، چشم عسلی- هر ساعت صیغه 20/000 تومان

3- مادر سعید م (داد... سابق تهران-( شصت و پنج ساله ( ایشان اعلام نمودند در طی ماه مبارک رمضان فقط بعد از افطار قادر به سرویس دهی هستند(

4- مادر دکتر احم....- هفتاد و دو ساله اما کاملن سرپا- همسر یه دکتر بوده که فقط ماهی یک بار… (متقاضیان جهت صیغه کردن مادر این مقام محترم ، میتوانند درخواست خود را به وزارت کشور ارسال دارند. بدیهی است که مادر ایشان در رد یا پذیرش درخواست ها اختیار تام دارد و هیچ اعتراضی پذیرفته نخواهد شد )

5- مادر زن علی...- پنجاه و نه ساله- نرخ توافقی

6- خواهر حسن رحیم پ.. از... - بیست و هفت ساله - دوری پنجاه تومن -she’s still virgin but likes anal sex

7- دختر خاله، حجت الاسلام محسن قرا... -پنجاه و پنج ساله- حداقل بیست سال جوان تر از سن حقیقی اش نشان میدهد- ساعتی ده هزار تومان- دو ساعت پانزده هزار تومان- all position

8- دختر حجت الاسلام احمد خا... - سی ساله- دختر شایسته ی قم در سال 88- ساعتی پنجاه تومان

به علت استقبال بیش از حد، از این درخواست، خبرگزاری فارس به زودی صفحه ی جداگانه ای جهت انتشار اسامی در نظر خواهد گرفت که به محض آماده شدن آن، مراتب امر به اطلاع عموم خواهد رسید.

Friday, September 3, 2010

منتظر واکنش های خونین تر جمهوری اسلامی بمناسبت شروع دور جدید مذاکرات صلح خاورمیانه باشیم

نمیدانم همزمانی شروع دور جدید مذاکرات صلح خاورمیانه مابین دولت خودمختار فلسطینی ( بدون حضور حماس ) و اسرائیل با روز قدس ، تصادفی است یا خیر ، اما همزمانی دور جدید عملیات تروریستی در لبنان و پاکستان و اینجا و آنجای دنیا ( از جمله عراق و افغانستان - در آینده نزدیک ) با مذاکرات فوق بهیچ عنوان تصادفی نیست و باید منتظر افزایش حجم و تعداد این گونه حملات هم بود . تجربه نشان داده است که جمهوری اسلامی به هیچ عنوان اجازه نخواهد داد که منطقه روی آرامش به خود ببیند و مذاکرات صلح به " صلح واقعی " بینجامد . آنچه در پاکستان رخ داده و می دهد ، آنچه در لبنان ( خودزنی حزب الله لبنان برای رد گم کردن ) اتفاق می افتد و آنچه در فلسطین و اسرائیل ( بعنوان مثال کشته شدن چهار اسرائیلی ) مشاهده میگردد ، قطعاً بی ارتباط به هم نیستند . سخنرانی احمدی نژاد در روز قدس و شاخ و شانه کشیدن برای مذاکره کنندگان فلسطینی و تهدید تلویحی اسرائیل به انجام حملات تخریبی و انتقامجویی ، نشانه بارزی است از اینکه اتاق کنترل حملات تروریستی و ناامنی منطقه در تهران قرار دارد . بنابراین با جدی تر شدن مذاکرات صلح ، باید منتظر تشدید حملات تروریستی در منطقه ( و شاید فااتر از منطقه خاورمیانه ) بود . بقول معروف باید به منطقه گفت : باش تا صبح دولتت بدمد ... کاین هنوز از نتایج سحر است

Wednesday, September 1, 2010

آقای خامنه ای ، دلخور نباشید . گذشت اون دوره ! بقول یارو : اون ممه رو لولو برد

آقای خامنه ای ! انصافاً حق مطلب هم همین است . دلخور نباشید اگر احمدی نژاد تره هم برایتان خرد نمی کند . حق شما دقیقاً همین است . نه کمتر و نه بیشتر . وقتی نا کسی را بر همه برتری و رجحان می بخشید و تمام هست و نیست و آبروی نداشته خودتان را یکجا بپای یک لات بی سر و پا میریزید ، وقتی فقط و فقط بخاطر عقده گشایی و علاج درد خود کم بینی و حقارتتان ، از کسی با مشخصات احمدی نژاد یک سگ هار میسازید و به جان حیثیت این مملکت می اندازید ، باید فکر اینجای کار را هم بکنید که طرف به محض اینکه آبی زیر پوستش برود و چهار تا بادمجان دور قاب چین مجیزش را بگویند و از او یک شخصیت کاذب درست کنند ، یهو بزند زیر همه چیز و شروع کند به جفتک پرانی ! البته که درستش هم همین است و بس . منتظر باشید تا صبح دولتتان بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است ! آری ، چاقو دسته اش را هم میبرد