Tuesday, November 30, 2010

به امید روزی که اعدام ، اعدام شود

لحظاتی قبل خبر رسید که شهلا جاهد نیز بالاخره پس از هشت سال زندان و آوارگی و بدبختی و آمدن ها و رفتن ها و دادگاه و دادگاه کشی و تحمل زنگی شکنجه گونه اعدام شد . حرفی برای گفتن ندارم . به صیغه و صیغه کردن می اندیشم که همه این بدبختی ها از همین هرزه گری های جمهوری اسلامی و هوسبازی های قانونی و شرعی مردانه در ایران آغاز شده است . مطمئنم ناصر محمد خانی در پیشگاه وجدان نداشته اش خود را شریک جرم و همکار قاتل می داند و هرگز خود را نخواهد بخشید . تنها می خواهم بگویم : به امید روزی که اعدام برای همیشه در کشور ما اعدام شود . همین

Sunday, November 28, 2010

اعتراض به بالاترین بدلیل رویکرد گزینشی در پذیرش و حذف موضوعات داغ ایجاد شده از طرف کاربران آن

چندی است در مراجعه به سایت بالاترین موضوعی بشدت نگرانم می کند . آنهم حذف غیر مترقبه موضوعات داغ ایجاد شده از طرف کاربران سایت توسط مسئولین محترم سایت است . موضوعاتی که با تعداد بالای لینک مرتبط ایجاد شده و انصافاً اقبال خوبی چه از نظر تعداد کلیک و چه از نظر تعداد امتیاز لینک هاست . همین امروز شاهد حذف موضوع داغ مربوط به درگذشت مادر آقای دکتر محسن سازگارا که حقاً و انصافاً طی یک سال و نیم اخیر سهم عمده ای در زمینه اطلاع رسانی اخبار جنبش سبز مردم ایران داشته است . اگر چه قصد ندارم این موضوع را با هیچکدام از موضوعات دیگر مقایسه کنم اما همه می دانیم که گاه موضوعاتی بمراتب جزئی تر و کم اهمیت تر بعنوان موضوع داغ پذیرفته شده و به اطلاع کاربران و مراجعه کنندگان به سایت می رسد . نمی دانم آیا واقعاً در این میان کسانی هستند که سلایق سیاسی و نگرش خاص خود را اعمال می کنند یا نه ولی اگر اینگونه است لازم به یادآوری می دانم که مطابق قوانین همین سایت بالاترین قرار نیست که چنین جفایی در حق کاربران انجام گیرد . واضح و مبرهن است و بر کسی هم پوشیده نیست که تمام اهمیت و اعتبار سایت بالاترین ناشی از حضور کاربران و اعضاء آن است و بدون این کاربران دیگر چیزی از سایت بالاترین باقی نمی ماند . اقبالی که هم اکنون به سایت می شودتنها بدلیل ماهیت دموکراتیک آن و چند صدایی بودن آن است که اگر احساس شودکه این ارزش دارد کم کم به سردی میگراید باید بطور جدی نگران آینده سایت بود . این را گفتم که دوستان و عزیزان و نیز مسئولین محترم سایت بدانند که سایت بالاترین با یک هدف مقدس - والبته نانوشته - شکل گرفته و به کار خود ادامه می دهد و آن چیزی نیست جز ازادی بیان و اطلاع رسانی آزاد در راه ایجاد فردایی بهتر برای ایران عزیز که ملک مشاع همه ماست . بقول قدیمی ها : من آنچه شرط بلاغ بود با تو گفتم ... حال تو خواهی از آن پند گیر خواه ملال ! بامید آزادی در فردای ایران عزیز

Saturday, November 27, 2010

قیاس خامنه ای با یکی از شخصیت های سریال طنز قهوه تلخ

سریال قهوه تلخ را دوست دارم . نه بدلیل آنکه مهران مدیری آن را کارگردانی کرده یا بازیگران اصلی نقش شان را خوب بازی می کنند بلکه به این دلیل که شباهت های زیادی بین آدمها و ماجراها و خرتوخری ها و شخصیت های این سریال با آنچه اکنون در جمهوری اسلامی اتفاق می افتد وجود دارد . ماجرای پیشنهاد تحصیل در دانشگاه آکسفورد به دخترشاه ، آنهم نه بطریق حضوری که از راه دور ، خود داستان زیبایی است که خیلی ماجراها را به باد می آورد . اما نکته ای که میخواستم با شما دوستان در میان بگذارم شباهت بی حد و اندازه ای است که مابین رفتار خنده دار پدر صدر اعظم ( کیه ) با خامنه ای وجود دارد . خامنه ای را تصور کنید که همیشه در حالتی است که فکر می کند دشمن بیخش گوشش است . همه اش داد می زند کیه؟ کیه؟ و بقیه هی میگویند : آقا ! نگران نباشید کسی نیست . تصور چنین صحنه ای بسیار با نمک است .

از کسی که کتابخانه دارد و کتاب های زیادی می خواند نترس

از کسی که کتابخانه دارد و کتاب های زیادی می خواند نترس ، از کسی بترس که تنها یک کتاب دارد و آن را مقدس می پندارد ... این جمله را آنقدر زیبا و پر معنا دیدم که حیفم آمد با شما در میانش نگذارم

Thursday, November 25, 2010

به چالش کشیدن خرافات توهین آمیز را با توهین به اسلام اشتباه نگیرید . کسی با اعتقاد دیگران مشکلی ندارد

آنچه امروزه بعنوان اسلام - حداقل در میان فرهنگ عامه و تا حدودی ناشی از بلندگوهای تبلیغاتی رژیم - معرفی میشود چیزی نیست جز مشتی خرافه که صرفاً بمنظور بهره برداری جمعی کلاش و حقه باز تبلیغ میشود . خرافاتی که در روز روشن به خورد مردم داده می شود و هیچ پایه ای از عقل و منطق ندارد ضمن آنکه تا حدودی هم توهین به شعور و فهم انسانی مردم تلقی میشود . تمام تلاش این اسلام ، بزرگنمایی چند شخصیت تاریخی و معرفی آنان بقسمی است که در دایره عقل و شعور هیچ کسی نگنجند . از محمد و علی گرفته تا حسن و حسین ، همه و همه شخصیتهایی هستند که براستی نمیتوان نام بشر بر آنان نهاد چرا که با تعریف منطقی از بشر همخوانی ندارند . اینها همه زیبایند ، همه قدرتمندند ، همه عالم کل هستند و چیزی نیست که ندانندش و در مقام مقایسه با خداوند هیچ کم و کسری ندارند . کسی هم نیست که از خودش بپرسد چنین انسان های خارق العاده ای چرا همیشه در غربت و عزلت می مانند و چرا از قدرت و دانش شان استفاده نمی کنند تا هم خودشان و هم جامعه بشری و مریدانشان را سعادتمند کنند . از این حرفها گذشته ، آنچه مردم امروز با گوشت و پوست و استخوان خود لمس می کنند پدیده ای است به نام جمهوری اسلامی است که در پشت این تصاویر و شخصیت ها پنهان شده و با بزرگ کردن این هیولاهای کاغذی از هیچ جنایتی در حق مردم فروگذار نمی کند . کاملاً واضح و بدیهی است که مردم ( بخصوص جوانان این آب و خاک ) دیگر احترامی به این اسلام نخواهند گذاشت . اسلامی که برای تماس با امام غائبش باید نامه در چاه جمکران بیندازی و برای ارتباط با او باید از کانال مصباح یزدی و رحیم مشایی بگذری . در واقع آنچه تحت عنوان محمد و عایشه و علی و حسن و حسین و چه و چه گاه به استهزاء کشیده میشوند غولهای کاغذی ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی هستند و نه چیز دیگر . کسی در ایران نه با اسلام ( بعنوان یک اعتقاد و روش مذهبی ) مشکلی دارد و نه دردش با توهین به اسلام دوا می شود . چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید

Wednesday, November 24, 2010

ایکاش حساسیتی که بالاترین نسبت به توهین به دین نشان داد نسبت به مخالفین تمامیت ارضی ایران نشان می داد

اگر چه شخصاً با هر نوع توهین در هر زمان و به هر کسی ( غیر از جنایتکاران ) مخالفم و انتقاد اصولی و منطقی نسبت به مقوله دین را هزار بار بهتر از توهین می دانم ولی دلم سوخت وقتی دیدم سایت بالاترین نسبت به مقوله توهین به دین اسلام و لینکهای مرتبط با آن ( که در جای خود البته کار درست و بجایی است ) موضع گیری کرد در حالی که مدتهاست دست تجزیه طلبان و مخالفان تمامیت ارضی ایران برای بیان نظرات افراطی شان باز است . ایکاش در آن مورد نیز موضع گیری مشابه می شد . زنده باد آزادی و پاینده باد ایران آزاد ، دموکرات و منسجم

Monday, November 22, 2010

جمهوری اسلامی برای شورشیان تمام کشورهایی که آنها را "دوست و برادر" خود می داند اسلحه و مهمات صادر می کند

پاکستان ، افغانستان ، عراق ، لبنان ، هند و اینک گامبیا کشورهایی هستند که منابع رسمی جمهوری اسلامی همواره آنان را دوست و برادر خود می داند . صادرات اسلحه ، پول ومهمات نظامی به شورشیان و برهم زنندگان نظم عمومی در اکثر این کشورها همواره مورد نظر نهادهای بین المللی بوده است . شورشیان بمبگزار شیعه و سنی در عراق ، طالبان و القاعده در پاکستان و افغانستان ، حمایت خامنه ای از شورشیان جدایی طلب کشمیر هند ، صادرات میلیاردی به حزب الله لبنان ( که با تکیه بر همین کمکها در حال باجگیری سیاسی از دولت مرکزی لبنان است ) و اینک با مشخص شدن این موضوع که مقصد نهایی اسلحه و مهمات ضبط شده در نیجریه ، شورشیان گامبیا ( راستی این گامبیا کجاست ؟ و چرا گامبیا ؟ ) مؤید این واقعیت است که : جمهوری اسلامی برای شورشیان تمام کشورهایی که آنها را "دوست و برادر" خود می داند اسلحه و مهمات صادر می کند . باشد که جهان چشم خود را بیش از پیش به واقعیت شوم جمهوری اسلامی باز کند . لازم به یادآوری است که مقصد نهایی 130 کیلوگرم هروئین خالص ضبط شده در نیجریه نیز اروپا بوده است .

Sunday, November 21, 2010

در آستانه 16 آذر و در پاسداشت آزادی بیان و اعتقاد ، پیش بسوی حذف واژه "اسلامی" از عبارت انجمن اسلامی دانشجویان

پرسش اساسی پیش رو این است : آیا این انجمنهای اسلامی دانشگاه همان انجمنهای اسلامی هستند که تا حدودی پیش از انقلاب و عمدتاً پس از انقلاب فرهنگی در دانشگاهها تأسیس شدند ؟ برای دست یافتن به پاسخ دقیقتر می خواهم از خاطره دوستان عزیزی که چون من در دهه شصت دانشجوی دانشگاه بودند یاری بخواهم . یادتان هست آن موقع چه کسانی جذب انجمن اسلامی میشدند ؟ یادتان هست انجمنهای اسلامی آنموقع چه محیط خفقان و اختتناقی در دانشگاهها ایجاد کرده بودند و با راه اندازی کمیته های انضباطی چه فشاری بر دانشجویان بینوا وارد می کردند ؟ البته همه می دانیم که زمانه بسیار عوض شده است و انجمنهای اسلامی تا حدود زیادی تغییر روش داده اند و کسانی که در آن فعالیت دارند در صف مقدم مبارزه با استبداد دینی و دخالت بیجای سیستم های امنیتی دولت و حاکمیت در دانشگاه قرار دارند . نگاهی به لیست دانشجویان زندانی وابسته با این انجمن ، خود مؤید همین واقعیت است . حال که بنظر می رسد انجمنهای موجود در دانشگاه ، دیگر فصل مشترک آنچنانی با سلف خود ندارند چه اصراری بر بقای واژه "اسلامی" که بجای جذابیت ، بیشتر دافعه دارد وجود دارد ؟ اگر به آزادی بیان و اعتقاد عقیده داریم - که داریم - چرا عبارت اسلامی را که هیچ کمکی به هدف نمی کند ، حذف نکنیم ؟ این مجموعه براحتی می تواند بعنوان چتری بر سر فعالیت های آزادیخواهانه و غیر وابسته دانشجویان در دانشگاههای سراسر کشور ، عمل کند و با نقد عملکرد سلف پیشین خود ، گامی بلند در راستای اعتقاد زدایی ( منظور اعتقاد مذهبی ، آنهم صرفاً بعنوان یک امر شخصی و نه سیاسی و اجتماعی است ) از این تشکیلات بردارد . لازم به یادآوری است که روز 16 آذر بعنوان یک روز صددرصد ملی در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه و ضد استبدادی دانشگاهیان ایران ثبت شده و برای همیشه در حافظه تاریخی ایرانیان خواهد ماند و بهترین زمان برای اعلام چنین تصمیم مهم و سرنوشت سازی خواهد بود . به امید آزادی همه زندانیان سیاسی در فردای ایران آزاد ، سکولار و دموکرات

Saturday, November 20, 2010

وقتی دکترای فیزیک هسته ای از سنگسار دفاع می کند باید در حقانیت مبانی اعتقادی و عقلی او شک کرد

وقتی محمد جواد لاریجانی ( جوادشون ) بعنوان معاون حقوق بر قوه قضائیه ( معاون صادق شون ) با حضور در مقر دائمی سازمان ملل متحد در نیویورک و به منظور دفاع از پرونده سیاه رژیم سفاک و جنایتکار جمهوی اسلامی سخنرانی می کند و بی پرده از مجازات وحشیانه سنگسار دفاع می کند ، خشم جهانی را بر می انگیزد . گذشته از ظاهر این ماجرا که البته در نهایت به محکومیت چندین و چند باره رژیم انجامید ، آنچه براستی جای تأسف - و البته تأمل - دارد این است که این آقا با آن همه سوابق تحصیلی و دانشگاهی ، بعنوان فارغ التحصیل رشته فیزیک هسته ای از ام آی تی آمریکا ، دارد از یکی از مظاهر بربریت و جاهلیت بشر دفاع می کند که البته مطمئنم از نگاه تیز بین جهانیان دور نخواهد ماند . به باور من پیامی که حضور این شخص و دفاع ابلهانه او در آن جلسه در بر دارد این است که جهانیان به این باورمندی خواهند رسید که اسلام بسیار بدتر از آن چیزی است که آنها فکر می کردند . آنقدر عقب مانده و ارتجاعی و ضد بشری است که معتقدین به خود را با هر درجه از تحصیلات و دانش که باشند آنچنان به ورطه ضلالت و بدبختی و رسوایی می رساند که نتیجه اش دفاع متخصص فیزیک هسته ای از جنایتی به نام سنگسار خواهد بود . در این باره سخن زیاد است و بیشتر خواهم نوشت

Sunday, November 14, 2010

هرگونه تبلیغ مذهبی در بالاترین ممنوع است ! می مانیم و مبارزه می کنیم

چندی است که شاهد نفوذ عواملی با گرایشات مذهبی در سایت بالاترین هستیم . از آنجا که سایت بالاترین به اصول سکولاریسم پایبند است و هر نوع تبلیغ مذهبی ( هر مذهبی که باشد ) در آن ممنوع است ، بر ماست که بجای واگذاشتن میدان به حریفان ، در سایت بمانیم و درگیر مبارزه ای همه جانبه با این نوع تبلیغات مسموم شویم . اگر نیازی به تبلیغ مذهبی باشد طبیعتاً خود جمهوری اسلامی و رسانه های ملیونی آن بهترین جا برای اینگونه تبلیغات است . بالاترین متعلق به نسل جوان ایران است و هیچ گونه تبلیغ مذهبی را بر نمی تابد . تبلیغ برای مقامات جمهوری اسلامی ، پخش قرآن و امثالهم چیز هایی نیستند که از سر تفنن در بالاترین حضور پیدا کرده باشند و یقیناً با انگیزه های سیاسی و توسط عوامل جمهوری اسلامی انجام می شود . پس ای دوستان گرامی ! بجای گله کردن از این و آن و غر زدن ، بهتر است بمانید و درگیر این مبارزه شوید . زنده باد آزادی و برقرار باد سکولاریسم ایرانی

Friday, November 12, 2010

یک انگشت بریده کودکان ایرانی به تمام هیکل حسن نصرالله و خامنه ای و احمدی نژاد می ارزد

این جمله را امشب ( جمعه ) از محسن سازگارا در برنامه تفسیر خبر شنیدم . بنظرم آنقدر زیبا آمد که حیفم آمد برایتان نقل نکنم

پیشنهاد کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران : ماشین های شخصی ، هر بار فقط 5 لیتر بنزین بزنند

بر اساس شنیده های من و با تأکیدات مکرر آقای محسن سازگارا ، ظاهراً پیشنهادی توسط کمیته اجرایی مقاومت مدنی مردم ایران ( کاما : متشکل از جوانان همین مرز و بوم ) در راستای گران شدن قریب الوقوع بنزین ارائه شده است که با بررسی همه جوانب ، میتواند به نحو بارزی مقاومت مدنی ایرانیان را نشان دهد بدون آنکه خطری متوجه کسی گردد . البته این کار مستلزم صرف زمان بیشتری می شود ولی این زمان بری را میتوان به آثار مثبت آن بخشید . هم باعث افزایش روحیه جنگاوری و مقاومت مدنی میشود و هم چنگ و دندان مردم را به رژیم نشان می دهد و هم خطری متوجه کسی نمی کند . کسی هم نمی تواند مانع آن شود . هر بار فقط 5 لیتر و هر روز حضور در پمپ بنزین و شرکت در صفهای طولانی بنزین گیری . به همین سادگی . پلیس هم اگر توانست بیاید و جمعش کند

Wednesday, November 10, 2010

سرنوشت نفرات برتر کنکور سال 80

ایمیل وارده :
حیفم آمد این ایمیل را با شما در میان نگذارم




در سال ۸۰


نفرات برتر آزمون سراسری  80
تصویری در میان آیتم‌های دوستان در گوگل ریدر دیدم که بریده‌ای از روزنامه‌ی اعلام نتایج کنکور سراسری در سال ۸۰ را نشان می‌داد. یک نفر کامنتی گذاشته بود:”سوال اینه که از اینا چند نفرشون الان ایران هستند هنوز؟” دونستن جواب این سوال برای من جالب بود و یک جستجوی کوچیک انجام دادم. نتایج جالب‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم. حیفم اومد منتشرش نکنم. قضاوت با خودتان!
ندا ناطق (نفر اول رشته ریاضی): استانفورد، آمریکا
اشکان برنا (نفر دوم رشته ریاضی): برکلی کالیفرنیا، آمریکا
احسان شفیعی پور‌فرد (نفر سوم رشته ریاضی): ایلینویز، آمریکا
محمد فلاحی سیچانی (نفر اول رشته تجربی): میشیگان، آمریکا
محمد امین خلیفه سلطانی (نفر دوم رشته تجربی): اطلاعات خاصی پیدا نکردم
پیمان حبیب اللهی (نفر سوم رشته تجربی): هاروارد، آمریکا
محمدرضا جلایی‌پور (نفر اول رشته انسانی): زندان اوین، تهران




در یک کلام : سریال قهوه تلخ یعنی مدل کمیک جمهوری اسلامی بی کم و کاست

با گذشت 21 قسمت از سریال قهوه تلخ میتوان به سادگی دریافت که چرا این سریال مورد تأیید صدا و سیمای رژیم واقع نشده و اجازه پخش پیدا نکرده است . شباهت وصف ناشدنی داستان سریال و شخصیتهای آن با آنچه امروز در ایران می گذرد بخدی زیاد است که بسادگی میتوان نظیر به نظیر هر کدام از شخصیتها را در عالم واقعیت پیدا کرد . بدون اینکه بخواهم برای این سریال تبلیغ کنم یا اینکه از شبهاتی که پشت پرده تولید ( والبته اجازه پخش بصورت دی وی دی ) چشم پوشی کنم ، نمیتوانم از جذابیت سریال و همچنین شهامتی که در تولید آن وجود دارد غمض عین کنم . امیدوارم این روند بدون وقفه و با کیفیتی روزافزون ادامه یدا کند . اسم گذاری و شبیه سازی شخصیتها را نیز به خواننده واگذار می کنم تا هر کس از ظن خود یار من بشود و در عالم خودش مشابه عینی ماجراها و شخصیتها را به تصویر بکشد

Friday, November 5, 2010

اسکندر مقدونی : چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟

مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند

?ui=2&view=att&th=1263fd68130f4525&attid=0.1&disp=attd&realattid=ii_1263fd68130f4525&zw




میگویند اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود میپرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟ یکی از مشاوران میگوید: «کتابهایشان را بسوزان. بزرگان و خردمندانشان را بکش و دستور بده به زنان و کودکانشان تجاوز کنند».

اما ظاهراً یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ میدهد:

«نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که میفهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد...».

آقای محمد رضا خاتمی عزیز ! شما برای همیشه تاریخ معلق خواهید ماند مگر اینکه

جناب آقای محمد رضا خاتمی ،
یک ایرانی هستم . یک ایرانی مانند شما . کمتر از شما درد وطن ندارم اگر بیشتر از شما نباشد . بهانه ای یافتم تا بار دیگر با شما سخن بگویم ، سخنی از سر درد . سخنی که آبشخورش را از اندوه جانکاه نبود آزادی در میهنم میگیرد و تمام سلولهای بدنم را مرتعش می کند و نفسم را بند می آورد . لابد می خواهید بدانید چرا ! خواهم گفت : با شما درد دلی دارم که می دانم خوشایندتان نخواهد بود . اما بگذارید بگویم چرا که همیشه سخن گفتن از خاموشی بهتر است به ویژه که ما همه فرزندان یک مام میهنیم !
در خبرها از قول شما خواندم که گفته اید " اقتدارگرایان به گونه ای القاء می کنند که انگار اصلاح طلبان به دنبال سازش هستند " .
در این باره و تا اینجا من هم با شما هم داستانم ولی باور دارم که این ترفند ، تنها ناشی از بدذاتی و رذالت اقتدارگرایان نیست . بخش زیادی از این توطئه از عملکرد خود شما - به قول خودتان - اصلاح طلبان ریشه میگیرد . لابد باز هم می خواهید بدانید چگونه ! با شما خواهم گفت :
هم شما می دانید و هم من می دانم که تا زمانی که یک دروغ ( ببینید ، من هم مانند شما باور دارم که این ترفند ، دروغی بیش نیست اما ... ) زمینه باور عمومی نداشته باشد به این راحتی اعلام نمی شود . تا زمانی که اقتدارگرایان مطمئن نباشند که این دروغ ممکن است در چشم بسیارانی از هم میهنان مبارزمان ( منظورم مبارزان سرسخت راه ازادی است ) راست جلوه نماید ، به آن متوسل نخواهند شد . آری ! این دروغ براحتی قابل باور است چرا که شما هنوز تکلیفتان را با مردم و آزادی آنان ، با حق حاکمیت مردم ، با احترام گذاشتن و ارج نهادن به باور عمومی مردم روشن نکرده اید .
نمونه ای برایتان می آورم :
می دانید و می دانم که پدیده ای به نام " حضرت امام " در نگاه نسل جوان این مرز و بوم ، سالهاست که دیگر احترام برانگیز نیست .
می دانید و می دانم که مردم این آب و خاک نه تنها خاطره خوشی از " حضرت امام شما " ندارند ، بلکه کم نیستند کسانی که ریشه بسیاری از ناملایمت ها و اقتدارگری ها و جنایت های این روزهای میهن را در همین " حضرت امام شما " می دانند .
خمینی ، دیگر یک حقیقت همیشه زنده نیست . نام خمینی را در شمار نام کسانی می آورند که کمترین جرمشان جنایت در حق بشریت است . خمینی ، با آن " هیچ " بزرگی که در روز ورودش به ایران بمانند یک سیلی محکم بر سر و صورت ایرانیان زد ، نشان داد که به همه چیز می اندیشد به جز ایران ما ! خمینی با حاکم کردن دیوانه ای به نام خلخالی بر جان و مال و ناموس این مردم ، نشان داد که هرگز به هیچ برداشت " رحمانی " ای از دین اسلام اعتقاد نداشته و ندارد . خمینی با دادن فرمان هدایت جنگ میهنی هشت ساله ( که شش سال پایانی آن را باید روزی در پیشگاه تاریخ این مرز و بوم پاسخگو باشد ) به لات ها و چاقو کش ها و بیسوادها ، نقش کمتری از صدام حسین در آنچه بر سر این کشور و صدها و هزاران جوان آن و خانواده هایشان آمد و نابودی سرمایه های عظیم انسانی و زیربنایی ایران ندارد . آن که شما " حضرت امام " اش می نامید هرگز برای بخش عظیمی از مردم این کشور قابل احترام نبوده است . نقشی که خمینی در صدور فرمان کشتار هزاران ایرانی در جریان اعدامهای سال 67 داشت ، دیگر به هیچ عنوان قابل انکار نیست . خمینی همان کسی بود که با عزیزترین کسان خودش ، با نائب و قائم مقامش آن کرد که با آقای منتظری کرد و در آن زمان هیچ کسی نبود که فریادی از سر اعتراض برآورد . می دانید بخش زیادی از محبوبیت آقای منتظری در این اواخر عمرشان تنها ناشی از کینه ای بود که مردم به جای دیگر داشتند و نه چیز دیگر . آری ! امام شما برای من و بسیاری از هم میهنانم و نسل جوان این کشور ، چیزی بیشتر از یک جنایتکار علیه بشریت نیست . از تلخی کلامم اندوهگین نشوید . به خود هم غره نشوید که در روزگاری - آن هم در اوج قحط الرجالی و در سایه حضور برادر بزرگتان - توانستید همراه با هم مسلکان اصلاح طلبتان با رأی بخشی از این مردم به مجلس راه یابید . مجلسی که نمایندگانش با سکوت در مقابل آن ظلم عظیم ، منظورم حکم حکومتی برای مسکوت گذاشتن اصلاح قانون مطبوعات است ، نه تنها به موکلانشان دهن کجی کردند بلکه نشان دادند که از نمایندگی مردم هیچ نفهمیده اند ! بخصوص آنجا که نشان دادند حاضرند به خاطر منافع شخصی و آنگاه که فقط به دلیل گذشتن از تاریخ مصرفشان از جانب شورای نگهبان رد صلاحیت شدند ، حاضرند در مقابل مجلس به تحصن و اعتصاب غذایی بیهوده دست بزنند تا مگر اینکه خاطره آن خوش خدمتی به عمله ظلم را از اذهان عمومی پاک کنند ، کاری که هرگز ممکن نشد ! دیگر برای این کارها دیر شده بود و شما تنها مانده بودید .
آری ! آقای دکتر محمد رضا خاتمی عزیز ، شما علاوه بر اینکه به اقتدارگرایان تعلق ندارید بلکه هرگز به مردم نیز تعلق نداشته اید . این جاست که باور کردن احتمال سازش شما با ایشان ، برای مردم امر ساده و ممکنی می نماید و شما از این باور عمومی واهمه دارید . این نگرانی شما بی دلیل نیست ، واقعیت آن است که شما تکلیف تان را با مردم ، هنوز روشن نساخته اید . مردمی که دم از پیشقراولی شان در آزادیخواهی می زنید به شما اعتماد ندارند چرا که شما را در تکریم خمینی و سایر ارزشهای منسوخ و ضد بشری اقتدار گرایان با آنان هم داستان و هم جهت می بینند . براستی کدام یک از شما "اصلاح طلبان" است که هنوز از عمق جنایتی که در تابستان 67 در زندانهای این کشور اتفاق افتاد و نیز ازعاملین و آمرین آن خبر نداشته باشد ؟ کدام یک از شما برای یک بار حاضر شد با از جان گذشتگی بر جنایتی که به فرمان مستقیم "حضرت امام " شما اتفاق افتاد ، انگشت تأیید زده و آن را محکوم همیشه تاریخ بداند ؟ اگر من اشتباه می کنم ، خواهش می کنم مرا از جهل درآورید و از خود و هم سلکان و هم مسلکان تان رفع اتهام کنید .
خیر ، جناب خاتمی ! اینگونه که شما پیش می روید ره به ترکستان دارید و با نعل وارونه زدن نمی توانید اعتماد مردم را بعنوان یاران و همراهان جنبش آزادیخواهی ایران ، جلب نمایید . همتی بیشتر می طلبد تا از خود و از پرده ضخیمی که بر حقیقت انداخته شده است بیرون آیید و همان بگویید که مردم می گویند و همان کنید که مردم می کنند . دوران کوبیدن به میخ و به نعل گذشته است و دور نیست زمانی که همه ما در پیشگاه عدالت و در محضر تاریخ ، قضاوت خواهیم شد . قضاوتی که برای بسیاری از شما باصطلاح اصلاح طلبان هیچ شیرینی و حلاوتی بدنبال نخواهد داشت . به خود بیایید و اصلاح را از خود بیآغازید . والا برای همیشه در تاریخ این مرز و بوم در میان مردم و آنانکه اقتدارگرایشان می نامید ، معلق خواهید بود و نه به اینان خواهید چسپید و نه به آنان . مطمئن باشد که آفتاب حقیقت برای ابد پشت غبار جهل و نادانی و فریب و ریا و دورویی پنهان نخواهد ماند . مطمئن باشید .
به امید آزادی واقعی ایران و رستگاری نسل فردای ایران زمین
با احترام - امضاء : یک ایرانی

Tuesday, November 2, 2010

به من می گویند بد دهنی نکن اما

سالها به ما آموخته اند که بددهنی نکنیم ، بی اخلاقی نکنیم ، حرمت نگه داریم ، از جاده نزاکت منحرف نشویم و و و . حال شما را به خدا به من بگویید در این قرن بیست و یکم که همه کشورها در مسابقه پیشرفت و خلاقیت و علم اندوزی در حال پیشتازی یا امید به پیشتازی هستند و دائماً تلاش می کنند که تعداد دانشگاهها و دانشجویان شان را به رخ عالم و آدم بکشند و از این مقوله ، اعتباری کسب کنند و قدمی در راه پیشرفت بردارند ، نشسته ای و می بینی که در مملکتت ، یه شبه ، یه دانشگاه با آن همه سابقه و قدمت و اعتبار را منحل می کنند و آن را در دانشگاههای دیگر ادغام می کنند ، دیگر جایی برای حرمت گذاری و رعایت احترام می ماند ؟ می توان بددهنی نکرد ؟ می توان حرمت دولت و رئیس جمهور و وزیر مربوطه را نگاه داشت ؟ اینها راستی راستی دارند تمام خاک مملکتمان را به توبره می کشند . ای شرم بر من که هنوز نفس می کشم و این جنایت ها را می بینم . ای شرم بر ما که آیندگان چگونه در موردمان خواهند خواند و خواهند برداشت کرد