Friday, December 31, 2010

دست بردارید از این مزخرفات ، شما اگر مثل سگ از مردم نمی ترسیدید موسوی و کروبی تاکنون هفت کفن پوسانده بودند

این روزها شاهد بالا گرفتن تهدیدات مزدوران ولی فقیه و اراذل و اوباش جمهوری اسلامی علیه پیشروان جنبش سبز( و نه رهبران چنانچه خود آقایان هم بارها اذعان کرده اند ) هستیم . ابراهیم رئیسی ، دانش آموخته مدرسه حقانی و دست اندرکار قتل های زنجیره ای و از عوامل اصلی قتل های سال 67 از یک طرف و دولت آبادی دادستان تهران هم که از صبر و تحمل مردم که دندان می سایند و هنوز واکنشی جدی در مقابل طرح هدفمندی یارانه ها نشان نداده اند سوء استفاده کرده و با پررویی هر چه تمامتر صحبت از محاکمه آقایان موسوی و کروبی ( یا بقول خودشان سران فتنه ) به میان می آورد ، از طرف دیگر . جیمز باند جمهوری اسلامی ( حیدر مصلحی ) را هم اساساً قابل نمی دانم . لازم است بعنوان سرباز کوچکی از جنبش سبز آزادیخواهی ایران نصیحتی به ایشان بکنم : آقایان ! دست از این بچه بازی ها بردارید . هم شما می دانید و هم ما می دانیم که نه تنها شما ( که اساساً عددی نیستید ) بلکه جد بزرگتان هم جرأت ندارید هیچ غلطی بکنید . رهبر معظمتان هم با اینکه مدتهاست شبها خواب راحت ندارد جرأت ندارد دستوری مبنی بر محاکمه رهبران جنبش سبز صادر کند . اگر می توانست مطمئن باشید که دریغ نمی کرد . القصه ، اگر چه می دانم در این باب صحبت های زیادی در جریان است و بزودی پاسخ دندان شکنی خواهید گرفت اما بیفایده نمی دانم که با تأسی از خواجه شیراز ، حافظ شیرین سخن ، خطابتان قرار دهم . آنجا که می فرماید :
ای مگس ، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست ... عرض خود می بری و زحمت ما می داری

Monday, December 27, 2010

آقای متکی ! پس گردنی نوش جان

این روزها مطالب زیادی حول و حوش ماجرای برکناری رسوای منوچهر متکی از سمت وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی و دادن سرپرستی این وزارتخانه به علی اکبر صالحی منتشر می شود . گاهی حتا این مطالب سعی دارد بنحوی بار گناه متکی را سبک کرده و از او چهره مظلومی ارائه دهند . آنچه برای من به هیچ عنوان قابل قبول نیست این است که نه متکی و نه هیچکدام از کارگزاران دولت کودتایی دست کمی از احمدی نژاد در جنایتی که بر علیه مردم کشورمان انجام میشود ندارند . باید یادآوری کنم که کلیه کسانی که بخصوص در دولت دهم عهده دار مسئولیتی در دولت کودتایی شدند به نوعی دستشان به خون هم میهنان آزاده و حق طلب مان آلوده است . تازه ، اگر اضافه کنیم به این موضوع ، سابقه مشکوک متکی را در خصوص دست داشتن او در جریان بی عصمت کردن دختران مبارز کشورمان که در دهه شصت محکوم به اعدام می شدند و باید بر اساس شرع اسلامی از آنها ازاله بکارت می شد ، باید گفت : گل بود و به سبزه نیز آراسته شد . همکاری با احمدی نژاد و دنباله روی سیاستهای احمقانه او در دولت کودتایی به تنهایی آنقدر هست که بتوان به طیب خاطر به متکی گفت : آقای متکی ! خود کرده را تدبیر نیست . پس گردنی نوش جان

آقای مهدی خزعلی ! با افتخار می گویم : من مقلد حضرت آیت الله اینترنت هستم ولا غیر

مرجع تقلید ، منبع اطلاعات و پاسخگوی همه سوالات من اینترنت است . هر زمان که بخواهم در دسترسم است و نیاز به وقت گرفتن ندارد . خمس و زکات نمیگیرد و دروغ نمیگوید و تقیه هم نمی کند . دنیا را همانگونه که هست به من نشان می دهد و دچار فساد اخلاق نمی شود و دست به دزدی نمیزند و کارخانه لاستیک و شکر هم علم نمی کند . من خود را مرید و مقلد چنین مرجع تقلیدی می دانم چرا که همیشه خود را نوکر و خدمتگزار من و امثال من می داند و در مجالس بر صدر نمی نشیند . مرا به گریه نمی اندازد و در باطن بر خریت من نمی خندد . ایکاش دکتر مهدی خزعلی نام آیت الله اینترنت را هم در شمار مراجع تقلید مورد نظرخواهی اش می آورد تا معلوم شود که جوان امروز ایرانی مقلد کدام مرجع تقلید است

Monday, December 20, 2010

آش نخورده و دهن سوخته

متن زیر عیناً توسط بالاترین برای من ایمیل شده است . با احترام هر چه تمامتر برای مسئولین بالاترین و در جهت اعتلای هر چه بیشتر این سایت و نیز برای اینکه از این رهگذر ، چیزی بیاموزیم ، آن را به معرض دید عموم دوستان میگذارم تا بلکه آنها بگویند که
من دارم اشتباه می کنم . متأسفانه ، ایمیل ارسالی از آدرسی که با
" no reply "
شروع میشود فرستاده شده و عملاً امکان هر نوع پاسخ ، توضیح یا اعتراض احتمالی را از من گرفته است .
لینک مربوط به موضوع مورد بحث نیز در زیر آورده شده است .
خواهشمند است آن را ببینید و بخوانید و به من بگویید که آیا به نظر شما من واقعاً " توهین نژادی یا جنسیتی " کرده ام ؟
" منصور عزیز،

این نظر ارسالی شما


آب و برق مجانی شد و هست اما نه برای من و شما برای سران و همپالکی های حکومت اسلامی- کسانی که پولهای ملت در حسابهای خودشان و فرزندانشان در خارچ از کشور است آیا آب و برق برای اینها مجانی نیست؟
گل گفتی شاید هم منظور خمینی مردم مظلوم لبنان و فلسطین بوده ، بالاخره این حسن نصراله بیخود نبود که گفت خمینی و خامنه ای عرب هستند و از تبار سید قریشی ... خمینی اصلاً چه ربطی به ایرانیان داشته و دارد ؟
(http://balatarin.com/permlink/2010/12/19/2297587/#c-3976160)
ایراد «توهین نژادی یا جنسیتی» دارد. لطفا قوانین بالاترین را بار دیگر مطالعه بکنید و سعی کنید که بهتر قوانین را رعایت کنید.

سیستم تشخیص خطاهای بالاترین براساس ترکیبی از گزارش کاربران، نظارت مسئول شکایات کاربران و سیستم اتوماتیک و هوشمند بالاترین کار می‌کند. این سیستم کمک می‌کند که کاربران در مورد اشتباههایشان فیدبک لازم را دریافت کنند.


با تشکر بالاترین"
با سپاس از همه دوستان

Sunday, December 19, 2010

منظور خمینی از آنچه در 12 بهمن 57 گفت چه بود ؟ براستی چه چیزی را مجانی کردند !؟

در آستانه سی و دومین سالگرد سخنرانی مشهور و تاریخی خمینی در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا قرار داریم . سخنرانی ای که سالهاست در مجامع رسمی شنیده نشده و پخش آن هم از صدا و سیما قدغن شده است . آنچه خمینی ( یا به تعبیر بعضی ها حضرت امام ! ) در آن سخنرانی به مردم اعلام کرد چیزی نبود جز مشتی لاطائلات که نشان داد وقتی خمینی افسارش دست خودش باشد و امثال قطب زاده و یزدی کنارش نباشند که برایش بنویسند و با اشاره چشم و ابرو تصحیحش کنند ، نه تنها یک رهبر سیاسی نیست بلکه بقاعده یک انسان معمولی جامعه هم از سیاست و اقتصاد سرش نمی شود . بخصوص آنجا که گفت : آب را مجانی می کنیم ! برق را مجانی می کنیم ! و چه و چه و چه .... شوربختانه ماندیم و به چشم خودمان دیدیم که نه تنها آب و برق و نفت و اتوبوس و ... را مجانی نکردند بلکه بقول ظریفی - با عرض پوزش - آنچه مجانی کردند تنها و تنها زندگی و آینده مردم فلک زده ایران بود . قرار بود ما را بدرجه انسانیت برسانند که الحق رسیدیم . فساد و اعتیاد و رشوه خواری و قتل های ناموسی و خانوادگی و فقر و بدبختی و رسوایی جهانی برای وطنمان و عقب ماندگی در تمام عرصه های پیشرفت ، چیزی نیست که یک شبه بدست آمده باشد . سالهاست این آقایان و دنباله روان خمینی و پیروان و اذناب و شاگردان او زحمت کشیدند تا این کشور را به چنین روزی بیندازند . آنقدر بر سرمان زدند که به آن عادت کردیم . کارمان به جایی رسیده که اگر آنها نیز بر سرمان نکوبند خودمان بر سر و مغزمان میکوبیم و تمام بدبختی های خودمان را فراموش می کنیم و به یاد افسانه های قدیمی و کودکان بجا مانده واقعه کربلا میگرییم . باید به جایی برسیم که بدانیم آنچه امروز عزا می خواهد و سیاهپوشی نیاز دارد ، زندگی خودمان است نه آنچه که - بفرض واقعیت داشتن - 1400 سال پیش در صحرای کربلا اتفاق افتاده است . در واقع جمهوری اسلامی هیچ کاری را مجانی نکرد و برای هر اتفاقی که در این سالیال در ایران افتاد بهای سنگینی بود که مردم با جان و مال و ناموس و زندگی شان پرداختند . تنها چیزی که دولت جمهوری اسلامی بصورت مجانی کرد .... بود . حال این مائیم و این هم دشمن تا دندان مسلح : اگر درد آزادی نداریم لااقل درد شکم و نان شب سفره بچه هایمان را که داریم

Thursday, December 16, 2010

مذهب و خرافه گری دور روی یک سکه اند و در بستری از نبود " آگاهی " رشد می کنند

اساساً انجام هر کاری از روی دانش و آگاهی بهتر از نادانسته انجام دادن آن است . حتا اعتقاد مذهبی نیز اگرهمراه با رگه هایی از دانش باشد می تواند در راستای پیشرفت و مدنیت کمک رسان باشد . اما امان از روزی که مذهب در چنگال قدرت قرار گیرد و با تکیه بر نادانی و کمبود آگاهی عمومی با ملاتی از خرافات ممزوج شده و به خورد جامعه داده شود . این یکی دیگر نه تنها نمیتواند کمکی به پیشرفت جامعه بکند بلکه با رواج خرافه گری و خرافاتی گری ابزاری میشود که مردم را اولاً از هویت اصلی شان خالی می کند و ثانیاً ابزاری قدرتمند میشود در دست حاکمیت استبدادی که بر اسب مراد بتازد و به ریش خلق الله بخندد . شوربختانه گاهی می اندیشم که جایگاه مردم ما در این معادله کجاست ؟ آیا ما واقعاً آگاهانه به مذهب مینگریم ؟ آیا هرگز جرأت کرده ایم که اعتقادات مذهبی مان را از صافی عقل سلیم خودمان بگذرانیم ؟ آیا کلاه مان را هرگز قاضی کرده و به مذهب از منظر سعادتمندی جامعه مان نگریسته ایم ؟ آیا تلاش کرده ایم که خود را از منجلاب خرافات برهانیم ؟ آیا در عصر ارتباطات و انفجار دانش بشری ، جایگاه اصلی خودمان را بعنوان بخشی از جامعه جهانی بقول معروف "ورانداز" کرده ایم ؟ آیا هنوز هم مسئولیت تام و تمام هر آنچه امروز در میهن مان میگذرد را فقط به گردن جمهوری اسلامی و مشتی آخوند رجاله ( امثال جنتی و صدیقی و امامی و سید احمد خاتمی و ریشهری و فلاحیان و خامنه ای و ... ) می اندازیم و آیا شهامت پذیرش این واقعیت را هنوز پیدا نکرده ایم که رفتارهای دور از عقل و تدبیرمان را که در پوشش اعتقاد و تعصب پنهان کرده ایم به قضاوت بنشینیم و خودمان را نیز شریک جرم بدانیم ؟ پاسخ با این سوالات هم سخت است و هم آسان . سخت از آن جهت که نیاز به پوست اندازی دارد و آسان از این جهت که اگر برای لحظه ای چشمانمان را بشوریم و درست نگاه کنیم آفتاب در همین نزدیکی است . آری ! دوستان . ما باید روزی به این نتیجه برسیم که خودمان را از راهی که جماعت روحانی برایمان ترسیم کرده اند و سالها و قرنها تسمه از گرده مان کشیده اند ، جدا کنیم . دریک کلام : با تکیه بر مذهب و اعتقادات و نمادها و نمایش های مذهبی ، هرگز نمیتوانیم پشت یک دیکتاتوری مذهبی خونخوار را بشکنیم

از مسیر عاشورا و حسین و زینب و هر گونه نمایش مذهبی دیگر ، هرگز به آزادی نخواهیم رسید

عاشورا آمد و رفت . اتفاق مهمی هم نیفتاد . اصولاً انتظار هیچ اتفاقی هم نداشتیم . تنها آمدیم بیرون و نظاره کردیم . بر سر و سینه مان زدیم و غذای نذری خوردیم و توی سر و کله هم زدیم و بس . مهمترین خبرمان هم این بود که نیروهای امنیتی حضور سنگینی دارند . همین ! بارها گفته شده و من هم تکرار می کنم که مسیر آزادی ( منظورم میدان آزادی نیست ! منظورم رهایی بشر از چنگال استبداد است ) هرگز از راه اعتقادات و نمایشهای مذهبی که پایه و اساس شان در اسارت فکر و اندیشه است ، نمیگذرد . قصدم توهین به اعتقاد مذهبی هیچ کسی نیست اما باید بپذیریم که تا زمانی که بخواهیم همان راهی را برویم که پیشرو و پیشقراولش همین جمهوری اسلامی خودمان است ، آب در هاون میکوبیم . با حسین و زینب و تاسوعا و عاشورا نمیتوان به جنگ رژیم خونخوار مذهبی جمهوری اسلامی رفت . هر کاری که ما بخواهیم بکنیم ، جمهوری اسلامی بهتر و قویتر از آن را انجام می دهد . ما باید راهمان را از جمهوری اسلامی کاملاً جدا کنیم . دقت کنید ، این نکته بسیار ظریفی است : می خواهیم بگویید جمهوری اسلامی ظاهر سازی می کند ؟ قبول می کنم ! ما هم باید با ظاهر سازی به جنگش برویم . باید در ظاهر نشان دهیم که آن راهی را که او میخواهد و تبلیغش را می کند نمیرویم . نیازی به خشونت هم نیست . باید در تمام عرصه ها نشان دهیم که ما با جمهوری اسلامی و سران آن اختلاف مبنایی داریم . چه در زمینه مذهب و نمایش های مذهبی ، چه در زمینه روش زندگی ، چه در شیوه مبارزه و عرصه های دیگر . چشم ها را باید شست ... جور دیگر باید دید . همین

Wednesday, December 8, 2010

آقای صادق لاریجانی ! اگر ناراحت نمیشوید میخواستم بگویم : واقعاً بی شرافتی هم حدی دارد

خطابم در این نوشته کوتاه ( بر کوتاه بودنش تأکید می کنم چون خونم به جوش آمده و بیش از یک پاراگراف نمیخواهم صرف همچو آدمی بکنم ! ) آقای صادق لاریجانی ( دکتر/آیت الله صادق لاریجانی ) رئیس قوه قضائیه مملکت در بندمان است . در خبرها شنیدم که از قول آقای شکوری راد در یک مناظره گفته شده است که در شب انتخابات و پس از روشن شدن نتایج واقعی انتخابات حتا این جناب صادق خان لاریجانی هم به جناب آقای مهندس موسوی بعنوان رئیس جمهور برگزیده مردم ایران تبریک گفته بود . خواندن این خبر - در صورت صحت ، که البته من در درست بودنش هیچ شکی ندارم - خونم را بجوش آورد چرا که می بینم همین صادق لاریجانی که بر مسند قاضی القضاتی ایران نشسته است و خیر سرش باید مظهر عدالت باشد چگونه در روزهای پس از انتخابات شاهد آن همه جنایت بوده و خم به ابرو نیاورده است . آن هم بیدادگاه در دوران ریاست ایشان تشکیل شده و احکام سنگین صادر شده و ایشان بقول معروف "ککشان هم نگزیده" است . اعدام هایی که در پی حوادث بعد از انتخابات اجرا شده و او حکم نهایی را صادر کرده است . در حیرتم که یک انسان تا چه اندازه میتواند بی شرافت باشد که به رغم اطلاع از واقعیت در راستای انکار آن با جان و مال و ناموس و امنیت زندگی مردم بازی کند . واقعاً قدرت چیست که انسان نماهایی چون صادق لاریجانی تا به این پایه هست و نیست و وجودشان را در پای آن به مسلخ میبرند ؟ نمی دانم چگونه میتوان پستی ، رذالت ، نامردی ، خیانت و جنایت چنین کسانی را توجیه کرد ؟ آیا این باورهای اسلامی و دستورات مذهبی مانند تقیه ( چنان که در احکام شیعه توصیه شده است ) هستند که اینگونه بودن را توصیه می کنند ؟ می دانم و بسیارانی از شما هم می دانید که اساساً باورمندی به ایدئولوژی در طول تاریخ گاف های زیادی بدنبال داشته و ایدئولوژیست ها ( از هر قبیله و تباری که هستند ) هرگز حاضر به چشم پوشی از منافع اعتقادی و صنفی و ایئولوژیک خود در راستای پاسداری از حقوق دیگران نبوده اند ولی هرگز نمیتوانستم تصور کنم که مسئول امر قضا در یک مملکت که میبایستی مظهر عدالت باشد چنین شرافتش را زیر پا بگذارد . ننگ بر کسانی که خوردن نان مزدوری را اینچنین بر جان و مال و آبروی مردم ترجیح می دهند . زنده باد آزادی و برقرار باد عدالت واقعی در ایران همیشه جاوید

Tuesday, December 7, 2010

برگی دیگر از بلاهت دولت و مزدورانش : دولت کودتایی و حاکمیت استبدادی نیازی به تظاهرات طرفدارانه ندارد

شانزده آذر امسال نیز آمد و رفت و بر اساس سنت تاریخی 57 ساله ، دانشجویان دریادل ، شجاع ، آزادیخواه و آگاه ایرانی در سراسر جهان و بخصوص ایران اقدام به تجمع و تظاهرات ضد استبدادی کردند و یک بار دیگر قدرت خود را به رخ دیکتاتوران کشیدند . در این میان اما ، آنچه بسیار ناشیانه ، سبک و احمقانه بود ، تظاهرات دولتی مشتی مزدوران حکومت در طرفداری از دولت بود . آنچه مرا بر آن داشت که این چند خط را بنویسم ، یادآوری این حقیقت تاریخی است که اساساً 16 آدر نماد مخالفت با قدرت مطلقه و دیکتاتوری است . روح شانزده آذر در مبارزه و مخالفت است نه در طرفداری ! دولتی که با کودتای انتخاباتی به مردم ایران تحمیل شده است و از حمایت بی شائبه تمام ارکان زر و زور و تزویر برخوردار است چه نیازی به تظاهرات و طرفداری دارد ؟ کسی که طرفدار چنین دول و حاکمیتی است - دولت و حاکمیتی که در طول یک سال و نیم گذشته از هیچ جنایتی در حق مردم این مرز و بوم دریغ نورزیده است - چه نیازی به برگزاری چنین خیمه شب بازی ای دارد ؟ آن که مزدور حاکمیت است ، چه جیزی در مقابل خود می بیند که بخواهد با آن مخالفت کند ؟ مگر اینکه بخواهد یک بار دیگر میزان بلاهت و سبک مغزی خود و اربابانش را به ما نشان دهد . نگاهی به کشورهای دیگر بیندازید ! در هیچ کشوری نمی بینید که دانشجوی واقعی به طرفداری از دولت و ارباب قدرت به تظاهرات خیابانی بیاید . زنده باد آزادی و برقرار باد دموکراسی و به امید روزی که دانشجویان ایرانی نیازی به ابراز مخالفت با حاکمیت نداشته باشند

Sunday, December 5, 2010

نام خلیج فارس زمانی به سر جایش باز میگردد که قدرت واقعی نیز به دست صاحبان اصلی خود یعنی مردم برگردد

تا حالا با خود هیچ اندیشیده ایم که چرا سالهاست داریم با این داستان تحریف نام خلیج فارس به خلیج ع ر ب ی دست و پنجه نرم می کنیم ؟ از نقشه چاپی نشنال جئوگرافیک گرفته تا موتور جستجوی اینترنتی گوگل . از فلان کنفرانس منطقه ای و بهمان همایش بین المللی گرفته تا مثلاً فلان مدرک نیروی دریایی آمریکا ! هر بار نیز کلی انرژی صرف می کنیم و پتیشن و تومار امضا می کنیم و سر و صدا و اعتراض می کنیم ، باز برمیگردیم سر خانه اول ؟! اصلاً انگار نه انگار! من با خود می اندیشم که علت چیست ؟ چرا کسی برای اعتراض های ما تره هم خرد نمی کند ؟ چرا کسی حق و حقوق تاریخی ما را در نظر نمیگیرد ؟ چرا نه به سهم قانونی مان در دریای مازندران ( بحر خزر !! ) وقعی نهاده میشود و نه تسلط کشورمان بر سه جزیره را به رسمیت میشناسند ؟ راستی واقعاً علت چیست ؟ به نظر من علت اصلی همه این بی قانونی ها و بی انصافی ها تنها و تنها نبود یک دولت و حکومت "مردم مدار" است . تا زمانی که منشأ مشروعیت و قدرت حاکمیت ، مردم نباشند "آش همین آش است و کاسه همین کاسه" . باید از اساس فکری کرد . باید ریشه این معضل را خشکانید . باید در ابتدا تیشه را بر ریشه جمهوری اسلامی - این نظام غیر مردمی و غیر انسانی و بیگانه پرست و وابسته و دشمن شاد کن - زد تا برای همگان در همه جای دنیا ثابت شود که هیچ کشوری و هیچ سازمانی و هیچ حزب و گروه و نظامی نمیتواند چیزی را که ملک مشاع و حق تاریخی و قانونی 70 میلیون مردم یک کشور است ، بالا بکشد . آری دوستان ! باید ریشه این معضل را خشکانید

Friday, December 3, 2010

نامه سرگشاده به هم میهنان : ترجمه انگلیسی "سپاه پاسداران" غلط است . کمک کنید آن را اصلاح کنیم

بعنوان مقدمه باید بگویم که بارها این مطلب را در جاهای مختلف نوشته و با منابع متعدد خبری به اشتراک گذاشته ام ولی احساس می کنم که هنوز تلاشم به جایی نرسیده است . از شما دوستان عزیز بخصوص آنها که خارج نشین هستند و دستی در اطلاع رسانی دارند خواهش می کنم اگر با نظر من موافقید در مصاحبه ها ، نوشته ها و سخنرانی هایتان حتماً به آن اشاره فرمایید .
ترجمه ای که غربی ها - به غلط - از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارند یعنی

The Revolutionary Guard

بمعنای "سپاه پاسداران انقلابی" یعنی کسانی که روحیه انقلابی دارند ( که البته همه می دانیم که ندارند ! ) متأسفانه بهیچ عنوان حق مطلب را ادا نمی کند و ای بسا خارجیان را به خطا می اندازد .
بنا براین بر ماست که این خطای تاریخی را به همگان گوشزد کرده و برایشان " بازتعریف " کنیم که ترجمه واقعی این پدیده شوم

The Islamic Revolution's Guards

بمعنای مجموعه ای که تنها وظیفه شان حفاظت از پدیده شومی تحت عنوان انقلاب اسلامی است . پدیده ای که بعنوان یک اشتباه تاریخی در ایران اتفاق افتاد و هر چه بیشتر میگذرد فاسد تر و خطرناکتر میشود . اگر چه احساس می کنم ممکن است در تعریف این پدیده با هم اختلاف نظر داشته باشیم - که بجای خود ، امری مبارک و البته قابل بحث است چرا که از نظر من آن واقعه کذایی نه انقلاب بود و نه اسلامی بلکه یک حرکت کور احساسی بیشتر نبود - ولی به هر حال لازم است دنیا بداند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حداقل در شکل امروزین آن هیچ رابطه منطقی با انقلابی گری ندارد .

پاینده و برقرار باشید

Thursday, December 2, 2010

ایران: بهترین کشور برای تماشای مستقیم دو جام جهانی پیاپی - البته امیدوارم بدون سانسور صدا و سیمای جمهوری اسلامی

ساعتی پیش قرعه کشی انجام شد و میزبانان دو جام جهانی پیاپی مشخص شد : سال 2018 در روسیه و سال 2022 در قطر ! اگر چه حرف و حدیث پیرامون این دو انتخاب زیاد است ولی بعنوان یک ایرانی نمی توانم خوشحالی خودم را از اینکه بعد از سالها می توانیم بقول معروف مثل بچه آدم ، عصر و غروب و سر شب بنشینیم و فوتبال تماشا کنیم و نیازی به بیداری آخر شب و "زابراه" شدن نصف شب و از کار و زندگی افتادن وسط روز نداریم کتمان کنم . اگر چه در قالب یک حکومت مردمی و مدیریت درست و حسابی و با تکیه بر سرمایه های عظیم خدادادی و مردمی مان براحتی میتوانستیم یکی از این دو کشور باشیم بخصوص که می دانیم یکی از منابع عظیم مالی شیخ نشین کوچک قطر بهره برداری از منابع عظیم گاز مشترک با ایران است ، ولی به هر حال امیدوارم سالها زودتر از برگزاری جام جهانی در روسیه شاهد برقراری یک حکومت مردمی و اعتلای همه جانبه کشورمان باشیم . همچنین امیدوارم همه ایرانیان خارج از کشور بتوانند در این فاصله زمانی به موطن اصلی و به آغوش مام میهن بازگردند زنده باد آزادی و پاینده باد ایران دموکرات