Monday, January 30, 2012

محمد نوری زاد در برنامه تلویزیونی "افق" صدای آمریکا : بشار اسد ، آینده آقای سید علی خامنه ای است

در برنامه " افق " صدای آمریکا که روز دوشنبه دهم بهمن ماه پخش شد یکی از مهمانان برنامه آقای محمد نوری زاد بود که از تهران و با تماس تلفنی در کنار آقایان بابک داد و مجتبی واحدی مهمانان سیامک دهقانپور مجری خوب برنامه بودند . موضوع بحث هم نامه های سرگشاده ارسالی به سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بود . اگر چه فضای کلی بحث به نوعی هم رأی بود کارشناسان را نشان می داد اما گاهی می شد بوی احتیاط را از سخنان محمد نوری زاد حس کرد تا اواخر بحث که ایشان با مقایسه رهبری نظام اسلامی با بشار اسد دیکتاتور خونریز سوریه گفت : بشار اسد امروز، آینده رهبر جمهوری اسلامی است . یعنی آنچه امروز در سوریه می گذرد فردای ایران ماست ! این جمله، گفتنش آنهم از تهران بسیار شجاعت می خواهد و من بخاطر همین یک جمله شجاعت محمد نوریزاد را می ستایم و در عین حال از این مقایسه نگرانم، پس هم میهنانم ! بکوشیم تا کار میهن مان به جایی که امروز سوریه در آن بسر می برد، نکشد
در فراز دیگری از این برنامه - که به باور من بسیار جالب و دیدنی بود - بابک داد ضمن مقایسه سید علی خامنه ای با سلمان رشدی و کاریکاتوریست های دانمارکی که به جرم محارب بودن و دین گریز کردن مردم به قتل محکوم شده اند، گفت : علی خامنه ای با اعمال دیکتاتوری در ایران و طی سالیان اخیر باعث دین گریزی هزاران هزار و بلکه میلیونها تن از ایرانیان شده است و اگر قرار باشد که برای کسی حکم محاربه صادر و خونش حلال گردد، او اولین کسی است که این قرعه به نامش اصابت می کند

Friday, January 27, 2012

اگر واقعاً جمهوری اسلامی در سوریه آدم می کشد پس می توان نتیجه گرفت که مزدوران آنها نیز جوانان ما را در تهران کشته اند.

پخش تصاویر مربوط به اعترافات تکاندهنده چند ایرانی که ظاهراً وابسته به نیروهای نظامی ایران ( احتمالاً سپاه قدس سپاه پاسداران ) هستند و طی آن اعلام می کنند که در قالب یک برنامه همکاری با نیروهای امنیتی رژیم بشار اسد دست به کشتار مردم معترض سوریه و حتا زنان و کودکان نموده اند ، در صورت صحت، بسیار مهم و صد البته شرم آور است . شرم آور از این جهت که بسیاری از مردم سوریه که این نوع تصاویر را می بینند، از آنجا که به ماهیت مزدوری این افراد واقف نیستند به این نتیجه فوری و منطقی خواهند رسید که این مردم ایران هستند که دارند با رژیم جلاد بعثی همکاری می کنند و مردم بیگناه سوریه را می کشند. نباید از مردم عادی سوریه انتظار داشت که آنقدر اطلاعات داشته باشند که بدانند این جماعت از میان مردم نیستند و صرفاً دارند مزدوری می کنند . مهمتر از این سوء برداشت - به باور من - نتیجه ای است که ما ایرانیان می توانیم بگیریم : اگر واقعاً نیروهای مزدور سپاه ( که عمدتاً از میان جوانان فریب خورده، کم سواد، روستایی و احتمالاً دارای سوء سابقه های عجیب و غریب هستند ) اینچنین در سوریه دست به جنایت می زنند پس می توان نتیجه گرفت تمامی شایعات مربوط به حضور نیروهای حزب الله لبنان و - حالا دیگر می توان گفت - امنیتی سوریه در جریان سرکوب اعتراضات مردم به کودتای انتخاباتی سال 88 نیز صحیح است. اگر چه این رژیم ها عمر چندانی برایشان باقی نمانده و دیر یا زود خواهند رفت اما باید هشیار بود تا مبادا حساب چند مزدور خارجی به پای مردم یک کشور نوشته شود و این نوع اعمال باعث ایجاد دشمنی در میان ملت ها گردد

Tuesday, January 24, 2012

آیا دریافت جازه اسکار توسط اصغر فرهادی ممکن است تکرار حادثه ملبورن را در پی داشته باشد ؟

اگر چه نام فیلم با کلمه " جدایی " شروع می شود اما همین فیلم ممکن است یک بار دیگر اسباب آشتی و اتحاد ایرانیان را فراهم آورد. همگان می دانیم که رژیم جمهوری اسلامی هیچ نظر خوشی به این فیلم ندارد و دقیقاً همین نکته باعث اقبال بینظیر مردم به آن شده است . البته این فیلم - حداقل از منظر تکنیکی و حرفه ای - فیلم قابل ستایشی است که تا کنون جوایز متعددی را نصیب تیم سازنده اش کرده است . نامزدی فیلم "جدایی نادر از سیمین " برای دو بخش بهترین فیلم خارجی و بهترین فیلمنامه، برای اوین بار در تاریخ سینمای ایران ما را در یک موقعیت حساس و تاریخی قرار داده است ! با یادآوری موج شادی مردم از دریافت جایزه گلدن گلوب در هفته گذشته می توان پیش بینی کرد که بار دیگر ممکن است این اتفاق در حجم و ابعاد وسیعتری رخ دهد . دوستانی که روز هشتم آذر سال 76 را به یاد می اورند می دانند حادثه ملبورن یعنی چه ! روزی که تیم ملی فوتبال ایران در اوج ناامیدی و در حالی که در بازی برگشت با استرالیا 2-0 از حریف خود عقب بود توانست با دو گل تاریخی کریم باقری و خداداد عزیزی نتیجه بازی را دو بر دو مساوی کند و با توجه به تساوی یک - یک در تهران و به لطف تعدا گل زده بیشتر در خانه حریف، بعنوان سی و دومین و آخرین تیم شرکت کنند در بازی های نهایی جام جهانی 98 فرانسه معرفی گردد. این پیروزی درخشان موجی از شادی در میان مردم برانگیخت بقسمی که شهر تهران و بیشتر شهرهای کشور تا ساعتها در اختیار مردمی بود که به عشق نام ایران به خیابانها آمده بودند و شادی می کردند . پرسش من هم دقیقاً همینجاست : آیا دریافت جازه اسکار توسط اصغر فرهادی ممکن است تکرار حادثه ملبورن را در پی داشته باشد ؟

اوباما: کسانی که ادعا می کنند آمریکا رو به افول است، حتا خودشان هم نمی دانند در مورد چه چیزی حرف می زنند

اگر چه بخش عمده سخنان باراک اوباما در سخنرانی سالیانه به مسائل اقتصادی داخل آمریکا اختصاص داشت اما در بخشی از همین سخنان - بعد از اشاره به انزاوی تاریخی جمهوری اسلامی - جمله ای گفت که بنظر من بسیار معنادار بود . اوباما گفت : کسانی که ادعا می کنند آمریکا رو به افول است، حتا خودشان هم نمی دانند در مورد چه چیزی حرف می زنند ! به باور من روی اصلی سخن اوباما به رهبران نظامهای پوسیده و دیکتاتوری چون ولایت فقیه حاکم بر ایران بود که دن کیشوت وار آمریکا را شکست خورده معرفی می کنند و همواره برای توجیه اعمال ناشایست و خیانت بار خود، دشمنی با آمریکا را تبلیغ می کنند

Thursday, January 19, 2012

آقایان خودتان را گول نزنید: این "دلار" نیست که بالا می رود این "ریال" است که دارد پایین می آید

آنقدر گفته اند و گفته ایم که " دلار بالا رفت ، دلار پایین آمد " که امر به خودمان هم مشتبه شده است ! واقعاً باور داریم که این دلار است که بالا و پایین می رود ! البته ما که مقصر نیستیم، ما عوام هستیم و قرار هم نیست که برای مردمان خط و ربط تعیین کنیم و آنها را به سر منزل مقصود رهنمون شویم و به همین دلیل هم اهمیتی ندارد که چه می اندیشیم و چه می گوییم اما وقتی عین همین حرفهای عوامانه را از زبان کسانی که مثلاً دست اندرکار مسئولیتی هستند و قرار است حرفشان و تصمیم شان در سرنوشت قومی اثرگذار باشد، واقعاً چه باید کرد؟ چه باید کرد وقتی معاون اول رئیس جمهور مثلاً می آید و در مورد تنگه هرمز حرف می زند بدن آنکه در مورد حرفش حتا زحمت فکر کردن به خودش داده باشد !؟ چه باید کرد وقتی همین فرد مذکور به راحتی و آنهم جلوی چشم میلیونها انسان، داستان تحریم را تا آنجایی ساده و بی اثر جلوه می دهد که می گوید " ما سالی 135 میلیارد دلا صادرات داریم و 90 میلیارد آن را خرج می کنیم پس سالی 30-40 میلیارد دارد بر ثروتمان افزوده می شود" بدون آنکه با خودش بگوید خوب وقتی تحریم باشیم که دیگر خبری از آن صادرات نیست تا بتوانیم واردات انجام دهیم !؟ یا همین محمود بهمنی خودمان ! هی می آید و می گوید " دلار بالا برود یا نرود " ! انگار واقعاً این دلار است که بالا و پایین می رود نه پول ملی کشورمان ! کسی هم نیست یک بار به او بگوید آق محمود ! این دلار نیست که بالا و پایین می رود بلکه این ریال است که دچار عدم ثبات است و بمحض آنکه شما دستتان را از رویش بر می دارید سریعاً می کشد پایین! آری، این پول ملی بدبخت خودمان است که در چنگال این نامردمان اسیر است و روزبروز دارد از ارزشش کاسته می شود . از هر دانش آموز دبستانی هم بپرسید این را می داند که ارزش پول ملی یک کشور به عواملی نظیر ثبات سیاسی و اقتصادی، عدم ریسک سرمایه گذاری و فاکتورهایی نظیر تولید ناخالص ملی و امنیت ملی و میزان تورم و شفافیت سیستم اداری و غیره و غیره بستگی دارد . کشوری که دائم بر طبل بحران می کوبد، جاسوس می گیرد، برای این کشور و آن کشور - آنهم بصورت دزدکی - اسلحه و مهمات صادر می کند، اختلاس های میلیاردی مثل ریگ بیایان در آن رخ می دهد بدون آنکه حتا آب از آب تکان بخورد و کسی جوابگو باشد، تهدید به بستن تنگه هرمز می کند و برای یک انتخابات ساده تمام عالم و آدم و جن و انس را بخدمت می گیرد که مبادا نتواند باندازه یک کلیپ دو دقیقه ای هم فیلم از حضور پرشور مردمی تهیه کند و به خورد مردم بدهد، برنامه هسته ای مشکوکش را ادامه می دهد و مسئولین مملکتش کسانی چون خامنه ای و احمدی نژاد و همین جنابان رحیمی و بهمنی و امثال نقدی و برادران لاریجانی و مرتضوی و جنتی و ... هستند، چه دلیلی دارد که پول ملی ارزشش را حفظ کند و دائم در مقابل دلار پایین نکشد؟ تازه ! این اول ماجراست، داشته باشید روزهایی را که دلار به مرز 2000 و 2500 و 3000 تومان برسد. مطمئنم آن روز دیر نیست اگر آن اتفاقی که باید بیفتد، نیفتد

Sunday, January 15, 2012

امروز، شرکت در انتخابات، به منزله خوردن غذای ته مانده از بشقاب جنتی است ولا غیر !

هر چه به روز دوازدهم اسفند - روز انتخابات مجلس نهم شورای اسلامی - نزدیکتر می شویم غریو صدای تحریم کنند گان انتخابات بیشتر و رساتر می شود و همزمان ترس رژیم از برگزاری یک انتخابات بی رونق بیشتر و بیشتر می گردد. این ترس را هر روز می توان از انواع بیانیه و سخنرانی خامنه ای و عواملش از صدر تا ذیل بوضوح دریافت. اصرار بیش از حدی که بر برگزاری انتخابات "باصطلاح" پرشور دارند و از هم اکنون حتا درصد شرکت کنندگان را هم اعلام می کنند حاکی از آن است که عوامل و مزدوران خامنه ای، خود بیش از هر کس دیگر می دانند که اوضاع خرابتر از آنی است که فکرش را می کردند! اگر چه باید اذعان داشت که در طول سی و سه سال عمر ننگین رژیم جمهوری اسلامی، غیر از انتخابات اولین دوره مجلس و ریاست جمهوری، هیچ انتخاباتی بمعنای واقعی کلمه آزاد نبوده و سایه شوم نظارت و تقلب همواره بر انتخابات های انجام شده سنگینی می کرده است اما از یک منظر، این انتخابات با سایر انتخابات ها یک فرق اساسی دارد و آن، سابقه ذهنی مردم از رسوایی بیشرمانه رژیم در برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در 22 خرداد هشتاد و هشت است. انتخابات - یا بهتر است بگوییم انتصابات - رسوایی که تشت رسوایی رژیم را در بی اعتنایی به رأی شهرواندان، آنچنان از بام بر زمین انداخت که صدایش تا سالها در فضای زندگی اجتماعی و سیاسی ایرانیان ماندگار است. کاری که همزمان هم خیانت بود و هم جنایت! خیانت در رأی مردم و جنایت در حق مردمی که تنها درخواست شان به رسمیت شناختن رأیشان بود و تنها پاسخی که دریافت کردند گلوله بود و شکنجه و زندان و تجاوز! جمهوری اسلامی داغ بیشرمانه ترین اعمال جنایتکارانه در عصر حاضر را چون داغ، بر پیشانی خود دارد و این داغ، غیر از با سقوط این نظام رسوا پاک نخواهد شد. از هم اکنون زمزمه رد صلاحیت ها شروع شده و کار به جایی رسیده است که حتا نزدیکترین عوامل رژیم نیز که همواره گوی سبقت را در مزدوری ربوده بودند دیگر به کار رژیم نمی آیند و از حلقه غلامان ولی فقیه خارج شده اند. ماشین رد صلاحیت و "انتصاب پیش از انتخاب" جنتی بکار افتاده است و روز بروز بر گستره و عمق آن افزوده می گردد. این بار، رژیم نمی خواهد ریسک کند و ترجیح می دهد حتا به نور چشمی ها نیز اعتماد نکند. به کسانی که سالهاست بود و نبودشان نه به درد دنیای مردم خورده است و نه بدرد عاقبت شان. کسانی که هر روز با عنوانی جدید تلاش می کنند خود را سگان آستان ولایت سید علی خامنه ای معرفی کرده و با این ترفند، نه سر مردم که سر ماشین انتصاب جنتی را کلاه بگذارند. تاریخ از اینگونه تنگ نظری ها به خود زیاد دیده است و دیر نیست که این نظام فرسوده و ارتجاعی نیز همان راهی را برود که اخلافش رفتند: راه نیستی و نابودی و سقوط در زباله دانی تاریخ! برای کسانی که هنوز ذره ای به این سیستم اعتماد دارند و چه در مقام انتخاب شونده و چه در مقام انتخاب کنند می خواهند تنور خیمه شب بازی خامنه ای و جنتی را گرم کنند عرض می کنم که شرکت در این انتخابات تنها و تنها به منزله خورد پس مانده غذای جنتی است و لا غیر! هر کس، با هر عنوان و مقامی که دارد اگر در این انتخابات شرکت کند یا برای شرکت در آن از مردم دعوت بعمل آورد نه تنها مرتکب خودکشی سیاسی شده بلکه به هم میهنانش و به ارمان ازادی ایران  و خون جانباختگان راه ازادی و حق و حقیقت خیانت کرده است. خیانتی که هرگز بخشوده نخواهد شد

Friday, January 13, 2012

خیلی ساده است: اگر با کشته شدن یک نفر برنامه هسته ای ایران متوقف می شود می توان پذیرفت که کار، کار خارجی است

آقایان خودشان می کشند، بعد لقب دانشمند می دهند و دست آخر هم گردن این و آن می اندازند ! چیزی هم که این روزها خیلی ساده است پیدا کردن یک دشمن "همیشه در سایه" است که خوب! طبیعتاً با وجود اسرائیل و آمریکا دیگر نیازی حتا به گشتن هم نیست . در اینکه جمهوری اسلامی با این دشمن خارجی همیشه زندگی کرده است و اگر این دشمن نباشد امکان ادامه حیات نخواهد داشت، هیچ شکی نیست! با نگاهی به سخنرانی های مقامات رژیم از صدر تا ذیل گرفته، همیشه همه چیز مقصرش دشمن است . از گرانی گرفته تا نوسانات بازار ارز و فساد اداری و اعتراضات مردمی و غیره و غیره ! حتا اشغال سفارت انگلیس هم کار خود انگلیسی ها از آب درآمد و ادعا شد که در واقع این خود انگلیسی ها بودند که درها را باز کردند و عکس ها و مدارک جاسوسی! را تحویل اراذل و اوباش بسیجی دادند و باصطلاح خودزنی کردند تا نظام را خراب کنند! به باور من در خصوص کشته شدن این بنده خدا هم قضیه خارج از این نیست : اگر این قتل نتیجه مسائل شخصی ایشان نباشد ( به هر حال ممکن است ) باید به این نتیجه رسید که این قتل به هر دلیلی توسط خود نظام انجام شده است . شاید ایشان زیادتر از ظرفیتش می دانسته است. شاید با برخی از برنامه های احمقانه آقایان مخالف بوده است و به همین دلیل ممکن بوده که هر آن کشور را ترک کرده و فرار را بر قرار ترجیح داده و احتمالاً دست به افشاگری بزند و دلایلی از این دست! به هر حال اینکه آقایان براحتی و بدون ارائه هیچگونه سند و مدرک محکمه پسندی ( کاری که هرگز توسط جمهوری اسلامی انجام نشده است ) به این و آن اتهام می زنند خود نوعی فرار به جلو است غافل از اینکه باید برای این نوع اتهامات دلیل منطقی وجود داشته باشد . اگر واقعاً با کشته شدن یک یا چند نفر بتوان بصورت قطعی برنامه اتمی مشکوک جمهوری اسلامی را متوقف کرد یا به تعویق انداخت می توان پذیرفت که این کار توسط سرویسهای جاسوسی خارجی انجام گرفته است اگر نه هیچ دلیلی برای انجام این کار نیست مخصوصاً اینکه ریسک این نوع عملیات بسیار زیاد است و در صورت لو رفتن بهای سنگینی بر گردن دولت ها می افتد . جالبتر اینکه تنها عملیاتی که ممکن است توسط مثلاً اسرائیلی ها انجام شده باشد و خود آنها نیز هرگز انجام را رد نکردند انفجار اخیر در پادگان نظامی سپاه بود که آنهم با اصرار عجیب مقامات نظامی و امنیتی مبنی بر تصادفی بودن مواجه شد! مطمئنم روزی خواهد رسید که پرده برافتد و راز همه این قتل ها بر همگان گشوده خواهد شد و آن روز دیر نیست

Thursday, January 12, 2012

دیدی آ سید علی !؟ بیداری اسلامی لیبی هم کار دست شما داد ؟

یادمان نرفته همین چند وقت پیش این جناب آ سید علی آقای خامنه ای ادعا می کرد آنچه آن روزها در لیبی اتفاق می افتاد از نوع بیداری اسلامی و در واقع ادامه همان انقلاب اسلامی ای است که منجر به سلطنت فقاهتی ایشان شده است و کسانی که جان و مال شان را بر کف دست گذاشته  و با رژیم خونخوار دوست وبرادر سابق ایشان - معمر قذافی دیوانه - می جنگند در واقع شاگردان و پیروان و مقلدین ایشانند و بس ! خدا را شکر که نمردیم و با چشم خود دیدیم که این ادعای آ سید علی هم تق اش درآمد : لیبی هم به جمع کشورهایی پیوست که برای جایگزینی نفت ایران اعلام آمادگی کرده اند !! حال باید نشست و به حال آ سید علی آقای دیوانه مالیخولیایی و پیروان دیوانه تر از خودش همزمان هم زار زار گریست و هم قاه قاه خندید

Saturday, January 7, 2012

آزادی ملوانان اسیر ایرانی، یک رسوایی خفت آمیز دیگر برای نیروی دریایی ارتش قدرتمند جمهوری اسلامی

در پی انتشار خبر مربوط به آزادی سیزده ملوان ایرانی توسط نیروی دریایی ارتش آمریکا، تحلیل های متفاوتی در خصوص این اقدام و واکنشهای احتمالی مقامات رژیم جمهوری اسلامی ارائه شده است. نگارنده ضمن ابراز خوشحالی از آزادی این هم میهنان عزیز و آرزوی سلامتی برای آنان، علاقمند است از زادیه دیگری به این خبر و ابعاد آن بپردازد : 
متن خبر : سیزده ملوان ایرانی که توسط دزدان دریایی سومالیایی به اسارت گرفته شده بودند توسط بخشی از نیروهای همراه ناو هواپیمابر آمریکایی آزاد شدند . 
خبر تکمیلی : این واقعه در 280 کیلومتری جنوب شرقی عمان در دریای عرب رخ داد .
خبر تکمیلی تر : ناو هواپیما بر آمریکایی که نیروهایش موفق به انجام این عملیات شدند تصادفاً همان ناوی است که چند روز پیش برای انجام مأموریتی دیگر خلیج فارس را ترک کرده بود و با تهدیدهای فرماندهان نیروهای نظامی ایرانی مواجه شد که بهتر است دیگر برنگردد چرا که ما دوست نداریم یک حرف را دو بار تکرار کنیم !
و باز هم خبر تکمیلی تر : این ملوانان مدت چهل و پنج روز بود که به اسارت دزدان دریایی درآمده و عملاً به گروگان گرفته شده بودند
یک خبر دیگر : نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی در آبهای خلیج فارس و دریای همان و تنگه هرمز مانور اقتدار برگزار کرد
ادامه خبر: سخنگوی مانور دریایی می گوید که بر وجب به وجب آبهای منطقه اشراف اطلاعاتی و امنیتی دارند
و خبری دیگر از چند ماه قبل: چندی پیش اعلام شد که ناوگان دریایی ایران قصد دارد در نزدیکی مرزهای دریایی آمریکا مستقر شده و دست به عملیات تمرینی بزند
و ادعای عحیب جمهوری اسلامی که: در تمام منطقه، گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد ، جنبیدن آن پشه عیان در نظر ماست ! 
و امام جمعه موقت تهران در نماز جمعه دیروز: نیازی به حضور ناوگان آمریکا در منطقه نیست بلکه کشورهای منطقه ( لابد منظور ایشان فقط جمهوری اسلامی است ) قادر هستند امنیت آبهایشان را تأمین کنند
و و و
همه این عبارت ها را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه می رسیم که : ارتشی که حتا پس از گذشت چهل و پنج روز توان آزاد سازی چند ملوان خود را از چنگال دزدان دریایی، آن هم در دویست - سیصد کیلومتری خود ندارد و ادعا می کند که  هر آن که اراده کند تنگه هرمز( یک آبراهه بین المللی ) را می بندد ( کاری که بیشتر به دزدی دریایی می ماند تا یک نشانه اقتدار ) بیجا می کند برای کشورهای دیگر شاخ و شانه بکشد. بیجا می کند برود در مرزهای دریایی آمریکا مستقر شود. بیجا می کند ادعای داشتن توان برقراری امنیت می کند. بقول معروف : تو قاچ زین رو بچسپ، اسب سواری پیشکش

Wednesday, January 4, 2012

دوستان! خامنه ای ارزش مخاطب بودن ندارد، نامه هایتان را به پیشگاه مردم ایران بنویسید.

این روزها با شدت گرفتن انتشار نامه های سرگشاده به علی خامنه ای مواجهیم . این نامه های سرگشاده که در پی درخواست محمد نوریزاد در آخرین نامه اش، منتشر می شوند - که آخرین آنها امروز توسط مجتبی واحدی و ابراهیم نبوی نوشته شده اند - دارای مضامینی گاه مشابه و گاه متفاوتند. متفاوت از این منظر که در برخی از آنها نویسنده نامه به رغم اینکه از پاسخ گرفتن و به نتیجه رسیدن نامه اش ناامید است اما تلاش دارد تا از بروز یک فاجعه جلوگیری کند: فاجعه ای که با ادامه حکومت علی خامنه ای دیر یا زود ممکن است مانند آوار بر سر سرزمین مان خراب شود و "نه از تاک نشان بگذارد و نه از تاکنشان" . نگارنده این سطور ضمن احترام و ادب به همه کسانی که با شجاعت هر چه تمامتر قدم در این راه گذاشته اند، بر این باور است که دیگر علی خامنه ای نه به لحاظ حقوقی و نه به لحاظ حقیقی ارزش نامه نگاری ندارد و از آنجایی که گفته اند " نرود میخ آهنی فرو بر سنگ " معتقد است که مخاطب قرار دادن شخص علی خامنه ای تنها اثری که دارد این است که فقط نویسنده را ملتزم به رعایت ادب می کند تا جایی که لازم نمی داند در نامه اش تمامی جنایت های او و عمال و مزدورانش را برملا و یادآوری کند و این جفایی بزرگ در برابر حقیقت است. پیشنهاد مشخص من این است که همه کسانی که قصد دارند از این به بعد برای علی خامنه ای نامه بنویسند مخاطب نامه شان را از خامنه ای به مردم ایران عوض کنند تا بتوانند هر آنچه هست را بنویسند. تا بتوانند با قرار دادن علی خامنه ای در جایگاه سوم شخص مفرد، منویات قلبی و احساسات درونی شان را به بهترین وجهی ادا کنند. بدین شکل هم وظیفه ملی خود را در راه آرمان مبارزه برای آزادی و دموکراسی به انجام رسانده اند هم با محرم قرار دادن مردم، حساب دیکتاتور را از بدنه ملت جدا کرده و حجت را بر همه کسانی که به هر دلیلی خود را در عداد و شمول طرفداران خامنه ای قرار داده اند تمام می کنند. دیگر کسی نمی تواند بگوید " نامه ای بود از طرف یک شخصی به شخص دیگر نوشته شد و به ما هم ارتباطی نداشت که بخواهیم کاری بکنیم !" پس بار دیگر تکرار می کنم : ای دوستان، ای مبارزان راه آزادی میهن، و ای شیرزنان و دلیرمردان ایرانی ! علی خامنه ای ارزش نامه نگاری ندارد ، نامه های تان را به پیشگاه مردم ایران بنویسید و آنان را مخاطب قرار دهید !

Tuesday, January 3, 2012

براستی جمهوری منحوس اسلامی کی قصد دارد دست از سر "ایران" ما بردارد ؟

چنانکه از عنوان این نوشتار هم پیداست، نگارنده این سطور همواره به جدایی پدیده نامأنوسی تحت عنوان جمهوری اسلامی ( با همه تضادها و تخالفاتی که در بطن خود دارد و البته موضوع بحث این نوشتار نیست ) و حقیقت انکارناپذیری به نام "ایران" باور داشته و دارد . همیشه حساب جمهوری اسلامی را از ایران جدا کرده و تلاش کرده ام تا همواره به خود و به دیگران یادآور شوم که وظیفه ما بعنوان مخالفین جمهوری اسلامی این است تا به همه جهانیان نیز این واقعیت را نشان دهیم . بدیهی است عملکرد جمهوری اسلامی ( یا به تعبیری همان نظام ولایت فقیه ) در طول سی و سه سال گذشته همه گاه بر خلاف منافع ملی ایران و ایرانیان بوده و دائماً تلاش کرده است تا ضمن تخریب چهره این کشور، فقط بر نمایش استحکام و قدرتنمایی خود تأکید کند. ادامه جنگ بیحاصل با عراق پس از فتح خرمشهر، اعدامهای چند هزار نفره در طول چند روز در سال 67، گسترش روزافزون فساد سیاسی و اقتصادی، کمک به هسته های تروریستی در سراسر دنیا، انجام اعمال تروریستی و آدمکشی از میان مخالفین، هیاهوی بسیار برای هیچ در زمینه برنامه هسته ای و موشکی، تهدید دنیا به روشهای گوناگون، کوچکتر کردن هر روزه دایره موافقین و طرفداران خود و افزایش تعداد نااهلان و نامحرمان، رواج دروغگویی و بی فرهنگی و خرافه پرستی از رسانه های ملی، ترویج خشونت عریان در سطح جامعه، اختلاس، دشمن تراشی، بستن و فیلتر کردن اینترنت به روی ایرانیان و ... تنها بخشی از کارهایی است که اگر نیک بنگریم هیچکدام در راستای منافع کشور ایران و ایرانیان نبوده و نیست. بقول ظریفی که می گفت: بلایی که که این نامردمان بر سر پول ملی ایران آوردند حتا در زمان حمله چنگیز خان مغول نیز بیسابقه است! اینک نیز که در آستانه برگزاری انتخابات نمایشی مجلس شورای اسلامی ( و نه ملی، چون واقعاً این مجلس ارتباطی با ملت ندارد ) است و با توجه به سابقه تلخی که مردم از انتخابات سال 88 دارند و زمزمه های تحریم روزبروز بیشتر به گوش می رسد، طبیعتاً از آن هراس دارد که نتواند آنگونه که تاکنون رسم بود به نمایش قدرت بپردازد و جبروت پوشالی اش بیش از هر زمان دیگر به لرزه درآید، دارد سازی تازه کوک می کند : درگیر کردن کشور در یک جنگ ناخواسته که هیچ منفعتی برای میهن ندارد و تنها می تواند این بهانه را برای جمهوری اسلامی و مسئولین مالیخولیایی آن فراهم آورد تا بتوانند در فضای غبار آلود جنگ، انتخابات را به بهترین روش ماست مالی کرده و حتا تعطیل کنند. شاخ و شانه کشیدن های بیخود و غیر کارشناسانه برای آمریکا و جهان خارج و تهدید به بستن تنگه هرمز ( کاری که حداکثر بیش از 24 ساعت دوام نخواهد یافت ) که قطعاً با واکنش فوری و شدید جهان مواجه خواهد شد و منجر به نابودی کامل نیروهای نظامی کشور شده و جان و مال و هستی ایرانیان را در معرض خطر جدی قرار خواهد داد، تنها اثری که دارد این است: ایران بیش از پیش منزوی و نابود خواهد شد! براستی جمهوری اسلامی که قصد دارد دست از سر ایران بردارد و به زباله دان تاریخ بخزد؟ آیا باید نشست و منتظر ماند یا دنیا را متوجه این واقعیت کرد که حساب جمهوری اسلامی از حساب ایران و ایرانی جداست؟