از دو سال پیش و بعد از کودتای انتخاباتی در کشورمان تا کنون اتفاقات بزرگی در دنیا و بخصوص در منطقه افتاده است ، مردم کشورهایی چون تونس و مصر و لیبی و سوریه و غیره ، چه از مردم ایران الهام گرفته باشند و چه در تداوم مبارزات چندین ساله خودشان دست به اقدام عملی زده باشند ، کاری کردند کارستان ! حکومت های دیکتاتوری چندین ساله ، یکی بعد از دیگری سقوط کردند و در حال سقوط هستند . بن علی و مبارک و اینک ، قذافی رفتند ، بشار اسد هم بزودی خواهد رفت .
در این میان ، اما ، آنچه نصیب ما شد ، موجی از سرخوردگی بود که در خلاء یک تشکل درست و حسابی و فقدان یک رهبری همسو با نیازهای واقعی مردم ، عاید شد ! ما ماندیم و یک شورای مجهول الهویه تحت عنوان " هماهنگی راه سبز امید " که نه معلوم است از چه کسانی متشکل شده است و نه معلوم است حرف حسابش چیست ، یک روز به نعل می کوبد و روز دیگر به میخ . سخنگویش هم تاکنون کاری غیر از کلی گویی و زدن حرفهای قشنگ نکرده است . نه در مورد اصل حکومت دیکتاتوری نظام ولایت فقیه چیزی می گوید و نه حتا توانسته است صدایش را به هیچکدام از مراجع بین المللی برساند .
از طرف دیگر ، موسوی خوئینی ها هم که مطمئنم در فردای ایران آزاد و در محضر یک دادگاه عادل به کمتر از حبس ابد محکوم نخواهد شد ، با تکان دادن دم و خودشیرینی ، آن هم در آستانه انتخابات مجلس نهم ، باز هم بوی داغ کردن خر را با بوی کباب اشتباه گرفته و به نمایندگی از اصلاح طلبان حکومتی ادعا کرده است که " آنها با شعار علیه رهبری مخالفند " ! منظورش هم از رهبری ، سید علی خامنه ای ، این دیکتاتور روانی است که همیشه خود را به موش مردگی می زند و اراذل و اوباش را به جان و مال و ناموس مردم همین کشور می اندازد و برای حفظ جایگاه لرزانش از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند .
تک صداهایی دیگر هم در اینجا و آنجای مملکت به جایی نمی رسد و کاری از پیش نمی برد .
در کنار اینها مشتی انسان خودفروخته و جاهل هم پیدا شده اند که با تکرار ادعایی نظیر جدا کردن این تکه و آن تکه از بدنه کشور ، آبروی هر چه مبارزه سیاسی است را برده اند و آن را به لجن کشیده اند .
در خارج از کشور هم ، متأسفانه پس گذشت بیش از سی و سه سال از پیدایش پدیده نامبارک جمهوری اسلامی هنوز که هنوز است حتا دو گروه - تکرار می کنم ، حتا دو گروه - از مخالفین رژیم نتوانسته اند بر سر یک میز بنشینند و با کنار گذاشتن اختلافاتشان ، به جنگ دشمن مشترک بروند و با این کار همیشه آب به آسیاب همان دشمن ریخته اند .
این ها که می بینم ، افسرده می شوم که چرا ما ، به رغم این همه جنایتی که از ناحیه رژیم متوجه مردم کشورمان است هنوز هم نمی توانیم دست همدیگر را بگیریم . یک بار دیگر هم در جای دیگر نوشتم که - مثلاً - اپوزیسیون سوریه که تاکنون موفق شده است چندیدن جلسه چند صد نفره در کشور ترکیه برگزار کند و یک شورای رهبری مخالفتهای مردمی تشکیل دهد ، باصطلاح قدیمی خودمان ، " هفت شهر عشق را گشت و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم " .
به هر حال ، به گمانم هنوز هم دیر نشده است و با سرعت گرفتن روند اوضاع و دگرگونی ها در منطقه ، شاید زمان مناسب برای ما هم ، اتفاقاً همین دوران باشد . در اینجا مجدداً خطاب به همه فعالین و گروههای سیاسی که نقطه مشترکشان مبارزه با جمهوری اسلامی و تشکیل یک حکومت مردمی برخواسته از آراء تک تک مردم ایران است و به اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقاد دارند و بدنبال دخالت هیچ نوع ایدئولوژی سیاسی و مذهبی در ساختار حکومت نیستند ، تکرار می کنم : شما را به همه مقدسات تان سوگنر می دهم ، دست از این خودمحوری بازی ها بردارید و به فکر ایران باشید ، ایران دارد از دستمان می رود ، بیشتر جوانان مملکت یا در اندیشه فرارند و یا نسبت به آینده شان آنقدر بی تفاوت شده اند که بعید است بخواهند یا بتوانند کاری از پیش ببرند . زمان آن فرا رسیده است که یک شورای حکومت انتقالی برای کشور ما هم تشکیل شود و صدایش را به گوش همه مراجهع جهانی برساند و رهبری جریان آزادیخواهی و حق طلبی مردم را به دست بگیرد . مطمئنم اگر این اتفاق مبارک رخ دهد ، بزودی شاهد تحولات شگرفی در کشور خودمان نیز خواهیم بود و با توجه به اهمیت بسیار زیاد ایران در معادلات جهانی ، سرعت این تحولات بسیار بیشتر از آن چیزی خواهد بود که در جاهای دیگر مشاهده کردیم . اینک همه دنیا می داند که جمهوری اسلامی چقدر برای صلح و ثبات جهانی خطرناک است و اگر بتواند صدایی پیدا کند که نمایندگی مردم ایران را بعهده بگیرد ، به بهتری شکل ممکن از آن حمایت خواهد کرد . حمایتی نه از نوع دخالت در امور داخلی که از نوع کمک به برقراری یک دموکراسی پایدار در ایران و به تبع آن ، امنیت در منطقه و کل جهان .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
در این میان ، اما ، آنچه نصیب ما شد ، موجی از سرخوردگی بود که در خلاء یک تشکل درست و حسابی و فقدان یک رهبری همسو با نیازهای واقعی مردم ، عاید شد ! ما ماندیم و یک شورای مجهول الهویه تحت عنوان " هماهنگی راه سبز امید " که نه معلوم است از چه کسانی متشکل شده است و نه معلوم است حرف حسابش چیست ، یک روز به نعل می کوبد و روز دیگر به میخ . سخنگویش هم تاکنون کاری غیر از کلی گویی و زدن حرفهای قشنگ نکرده است . نه در مورد اصل حکومت دیکتاتوری نظام ولایت فقیه چیزی می گوید و نه حتا توانسته است صدایش را به هیچکدام از مراجع بین المللی برساند .
از طرف دیگر ، موسوی خوئینی ها هم که مطمئنم در فردای ایران آزاد و در محضر یک دادگاه عادل به کمتر از حبس ابد محکوم نخواهد شد ، با تکان دادن دم و خودشیرینی ، آن هم در آستانه انتخابات مجلس نهم ، باز هم بوی داغ کردن خر را با بوی کباب اشتباه گرفته و به نمایندگی از اصلاح طلبان حکومتی ادعا کرده است که " آنها با شعار علیه رهبری مخالفند " ! منظورش هم از رهبری ، سید علی خامنه ای ، این دیکتاتور روانی است که همیشه خود را به موش مردگی می زند و اراذل و اوباش را به جان و مال و ناموس مردم همین کشور می اندازد و برای حفظ جایگاه لرزانش از هیچ جنایتی فروگذار نمی کند .
تک صداهایی دیگر هم در اینجا و آنجای مملکت به جایی نمی رسد و کاری از پیش نمی برد .
در کنار اینها مشتی انسان خودفروخته و جاهل هم پیدا شده اند که با تکرار ادعایی نظیر جدا کردن این تکه و آن تکه از بدنه کشور ، آبروی هر چه مبارزه سیاسی است را برده اند و آن را به لجن کشیده اند .
در خارج از کشور هم ، متأسفانه پس گذشت بیش از سی و سه سال از پیدایش پدیده نامبارک جمهوری اسلامی هنوز که هنوز است حتا دو گروه - تکرار می کنم ، حتا دو گروه - از مخالفین رژیم نتوانسته اند بر سر یک میز بنشینند و با کنار گذاشتن اختلافاتشان ، به جنگ دشمن مشترک بروند و با این کار همیشه آب به آسیاب همان دشمن ریخته اند .
این ها که می بینم ، افسرده می شوم که چرا ما ، به رغم این همه جنایتی که از ناحیه رژیم متوجه مردم کشورمان است هنوز هم نمی توانیم دست همدیگر را بگیریم . یک بار دیگر هم در جای دیگر نوشتم که - مثلاً - اپوزیسیون سوریه که تاکنون موفق شده است چندیدن جلسه چند صد نفره در کشور ترکیه برگزار کند و یک شورای رهبری مخالفتهای مردمی تشکیل دهد ، باصطلاح قدیمی خودمان ، " هفت شهر عشق را گشت و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم " .
به هر حال ، به گمانم هنوز هم دیر نشده است و با سرعت گرفتن روند اوضاع و دگرگونی ها در منطقه ، شاید زمان مناسب برای ما هم ، اتفاقاً همین دوران باشد . در اینجا مجدداً خطاب به همه فعالین و گروههای سیاسی که نقطه مشترکشان مبارزه با جمهوری اسلامی و تشکیل یک حکومت مردمی برخواسته از آراء تک تک مردم ایران است و به اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقاد دارند و بدنبال دخالت هیچ نوع ایدئولوژی سیاسی و مذهبی در ساختار حکومت نیستند ، تکرار می کنم : شما را به همه مقدسات تان سوگنر می دهم ، دست از این خودمحوری بازی ها بردارید و به فکر ایران باشید ، ایران دارد از دستمان می رود ، بیشتر جوانان مملکت یا در اندیشه فرارند و یا نسبت به آینده شان آنقدر بی تفاوت شده اند که بعید است بخواهند یا بتوانند کاری از پیش ببرند . زمان آن فرا رسیده است که یک شورای حکومت انتقالی برای کشور ما هم تشکیل شود و صدایش را به گوش همه مراجهع جهانی برساند و رهبری جریان آزادیخواهی و حق طلبی مردم را به دست بگیرد . مطمئنم اگر این اتفاق مبارک رخ دهد ، بزودی شاهد تحولات شگرفی در کشور خودمان نیز خواهیم بود و با توجه به اهمیت بسیار زیاد ایران در معادلات جهانی ، سرعت این تحولات بسیار بیشتر از آن چیزی خواهد بود که در جاهای دیگر مشاهده کردیم . اینک همه دنیا می داند که جمهوری اسلامی چقدر برای صلح و ثبات جهانی خطرناک است و اگر بتواند صدایی پیدا کند که نمایندگی مردم ایران را بعهده بگیرد ، به بهتری شکل ممکن از آن حمایت خواهد کرد . حمایتی نه از نوع دخالت در امور داخلی که از نوع کمک به برقراری یک دموکراسی پایدار در ایران و به تبع آن ، امنیت در منطقه و کل جهان .
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
No comments:
Post a Comment