نسبت رژیم های دیکتاتوری و تمامیت خواه با امر انتخابات آزاد مانند نسبت جن و بسم الله است و نظام ولایت فقیه حاکم بر ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. این واقعیت عینی را خود مسثولان جمهوری اسلامی بهتر از هر کس دیگر می دانند و دقیقاً به همین دلیل است که هرگز تن به برگزاری یک انتخابات آزاد و منصفانه نداده ، نمی دهند و نخواهند داد. تازه، اگر به فرض محال روزی فرا رسد که این رژیم بنا به مقتضیات یا مصالحی یا تحت فشارهای داخلی یا بین المللی اجازه برگزاری چنین انتخاباتی را بدهد تازه می رسیم به بن بست های قانونی و فراقانونی که در متن قانون اساسی جمهوری اسلامی وجود دارد. به این ترتیب که اگر حتا به فرض محال روزی فرا رسد که مردم ایران بتوانند حرف نهایی خود را بدون دخالت شورای نگهبان و سایر نهادهای حکومتی در پای صندوق های رأی بزنند و نمایندگان واقعی خود را اعم از رئیس جمهور یا نماینده مجلس شورا(ی اسلامی !)یا مجلس بی خاصیت خبرگان رهبری و شوراهای شهر انتخاب کنند، آنگاه مواجه می شوند با اعمال قدرت ها و دخالت های گاه و بیگاه شخص رهبر و نهادهای موازی زیر مجموعه او در قالب انواع و اقسام احکام حکومتی و غیره که عملاً اجازه هیچگونه قدرت نمایی را به نهادهای انتخابی نمی دهند. بعبارت دقیقتر باید گفت که جمهوری اسلامی ظرفیت برگزاری هیچ نوع انتخابات آزادی را که بواسطه آن مردم - که صاحبان اصلی مملکت هستند - بتوانند در اداره ملک مشاع خودشان ابراز وجود کنند، ندارد و کسانی که دائماً با تغییر صورت مسئله سعی دارند چنان وانمود کنند که می توان و می شود این دو پدیده ( یک نظام تمامیت خواه ایدئولوژیک و انتخابات آزاد ) را در یک زمان و در کنار هم داشت یا فی الواقع خود را گول می زنند ( که امیدوارم اینگونه باشد ) یا قصد عوامفریبی دارند. اینان هنوز نتوانسته اند به این پرسش ساده پاسخ دهند که چگونه و با چه مکانیزمی می توان تمام قدرت را به مردم واگذار کرد وقتی بر اساس صریح قانون اساسی معلول جمهوری اسلامی، ولایت مطلقه فقیه سکاندار اصلی نظام است و هموست که صلاح و خیر و شر مردم را بهتر از خودشان تشخیص می دهد! آیا این افراد که عمدتاً در مقطع یا مقاطعی در کاست قدرت جمهوری اسلامی هم نقش داشته اند بر این باورند که می توان آقای خامنه ای و مجموعه اطرافیان و بیت او را متقاعد ساخت که به یک باره از تمام قدرت نامحدودی که دارند کنار بروند و بر اشتباه بودن آنچه سالیان متمادی به لطائف الحیل به خورد خلق الله داده اند، اعتراف کنند؟ آیا چنین فرضی که می توان جمهوری اسلامی را اصلاح کرد و قدرت را به مردم برگرداند، فرض محال نیست؟ آیا نهادها و افراد وابسته به شخص رهبر را که در طول سالیان اخیر به قدرت و ثروت های افسانه ای دست پیدا کرده اند می توان وادار به تمشیت از منتخبین مردم کرد؟ آیا امثال حسین شریعتمداری و برادران لاریجانی و مجموعه تحت امر سلطان خراسان و بنیادهای ریز و درشت اقتصادی و نهادهای متعدد نظامی (که هر کدام سگ نگهبان آن دیگری است) و صدا و سیما و بیت رهبری و جنتی و نهادهای مافیایی رژیم و غیره و غیره را به یک باره و تنها با یک انتخابات آزاد می توان در مقابل قانون ( کدام قانون؟ ) به زانو درآورد؟ ساده اندیشی است اگر تصور کنیم جمهوری اسلامی تاریخ مصرفش هنوز تمام نشده است و قابلیت اصلاح دارد! بسیار رؤیایی و خوشبینانه است اگر به آینده این نظام امد داشته باشیم. مگر نه اینکه مجلس ششم مقدمات مجلس هفتم و هشتم را فراهم کرد و مگر نه اینکه هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی نهایتاً منجر به ظهور کوتوله سیاسی ای به نام احمدی نژاد شد که تمام ارکان قدرت و حکومت را به استهزاء کشاند و از این حیث بیشتر به یک کاریکاتور می ماند تا یک درام؟ نتیجه اینکه هرگاه قدمی برای اصلاح این نظام برداشته شده، نه تنها به نتیجه مورد نظر نرسیده بلکه سریعاً به عکس خود مبدل گشته و نتیجه ای صد در صد معکوس به بار آورده است! جای بسی شوربختی است که هنوز هم هستند کسانی که تصور می کنند می توان به امامزاده ای به نام سید علی خامنه ای دخیل بست و مرده ای به نام نظام ولایت فقیه را برپا نگه داشت. اینان - خواسته یا ناخواسته - فقط آدرس غلط می دهند و به هزار و یک دلیل نمی خواهند به خود بقبولانند که تجربه تلخی به نام جمهوری اسلامی در کشور به پایان راه خود رسیده است و هر کسی که خود را به آن متعلق و منسوب بداند در آینده ای نه چندان دور همراه او به همانجایی خواهد رفت که نظایر تاریخی اش رفتند: زباله دان تاریخ
No comments:
Post a Comment