Tuesday, April 23, 2013

چرا می گویید القاعده در ایران نیست وقتی تمام حواس نیروهای امنیتی و نظامی و انتظامی به اقتصاد و سیاست است ؟

خبر مربوط به کشف یک شبکه تروریستی در کانادا را که قصد داشتند در سیستم راه آهن آن کشور خرابکاری کنند و به نقل از پلیس ( پلیس مستقل از دولت و سیاست ) و بر اساس تحقیقات بعمل آمده توسط واحد یا واحدهای القاعده از داخل ایران حمایت می شدند، حتمن شنیده اید . مطابق معمول واکنش وزیر امور خارجه و سخنگوی آن وزارتخانه و احتمالاً بیشمار کسانی که خود را در ایران متولی پاسخگویی به این نوع اخبار می دانند، چیزی جز انکار و تکذیب نیست. اگر چه شخصن امیدوارم چنین اخباری صحت نداشته باشد و ایران ما با وجود همه مشکلاتی که دارد، حداقل از این بلا در امان باشد، اما تعجب می کنم که چرا آقایان تا این اندازه سریع و بدون مطالعه و تحقیقات حرف می زنند. اولاً اینکه ایران کشور پهناوری است و این امکان که چند نفر از عناصر القاعده از انواع و اقسام مرزهای زمینی و دریایی ( عراق، افغانستان، پاکستان، و ... ) به داخل خاک ایران نفوذ کرده و از آنجا به سازماندهی چنین عملیاتی پرداخته باشند ، صفر نیست. به هر حال نیاز به تحقیق دارد و طبیعتاً مسئولیتی هم متوجه دولت نمی کند اما از آنجایی که دولت جمهوری اسلامی همیشه واکنشی و سریع عمل می کند و مثلاً هنوز طرف را نگرفته اند ادعا می کنند که طرف جاسوس سیا و ام آی 6 انگلیس و موساد است، این قبیل واکنش های غیر حرفه ای، تنها و تنها از میزان ساده اندیشی و بی تجربگی مسئولین نظام خبر می دهد. دوم اینکه در کشوری که تمامی امکانات نرم افزاری و سخت افزاری نهادی نظامی و انتظامی و امنیتی تنها و تنها متوجه مسائل اقتصادی و سیاسی است مگر می توان انتظاری غیر از داشت. نگاهی به اظهار نظرهای این مقامات، خود بهتر از هر چیز دیگر گویای این واقعیت تلخ است: هنوز احمدی نژاد حرف نزده، فیروزآبادی واکنش نشان می دهد یا فرمانده نیروی انتظامی دائماً در خصوص انتخابات اظهار نظر می کند و فرماندهان سپاه اگر از فعالیت های اقتصادی فارغ شوند در سیاست دخالت می کنند! معلوم است در سیستمی با این همه بلبشویی، خیلی عجیب نیست اگر در گوشه ای، القاعده نیز بقول مثل قدیمی ماستش را بخورد

Monday, April 22, 2013

در انتخابات واقعی شرکت می کنیم اما خودمان را هرگز در خیمه شب بازی خامنه ای مسخره نمی کنیم

کسی با انتخابات واقعی مشکل ندارد. همه حاضرند در چنین انتخاباتی شرکت کنند. انتخاباتی که بمعنای واقعی کلمه انتخابات باشد و رأی مردم در سرنوشت شان تأثیر داشته باشد. انتخاباتی که منتخب مردم بتواند نماینده واقعی مردم باشد و در عرصه سیاست مملکت قدرت نمایی کند. انتخاباتی که در تمام مراحل ثبت نام، تبلیغات انتخاباتی، رأی گیری و شمارش آراء و اعلام نتایج، آزاد باشد. همه بتوانند در آن شرکت کنند و ترسی از اینکه توسط مشتی آخوند و مزدور غیر پاسخگو رد صلاحیت شوند نداشته باشند. مسلمان و غیر مسلمان، چپ و راست،زن و مرد،موافق و مخالف نظام و کلاً همه جریانهای مختلف فکری و سیاسی باید بتوانند خود را آزادانه در معرض انتخاب مردم قرار دهند و جایگاه استحقاقی خود را بیابند. اگر پیروز شدند که نمایندگان واقعی مردمند و نیابتاً از طرف همین مردم که صاحبان اصلی مملکتند می توانند برای مدت معدودی و بر اساس برنامه های از قبل ارائه شده به خدمت بپردازند و اگر شکست خوردند، شکست خوردگانی نجیب و واقع بین باشند و تلاش کنند که در دور بعد دوباره خود را به انتخاب مردم بگذارند. این، تعریفی جامع و استاندارد از انتخابات است. من در چنین انتخاباتی حتمن شرکت خواهم کرد ولی تا زمانی که چنین رویدادی اتفاق نیفتد هرگز و هرگز خود را مسخره دست حاکمیت نخواهم کرد و عروسک خیمه شب بازی جمهوری اسلامی نخواهم شد. من می خواهم کسی که بعنوان رئیس جمهور ایران سکاندار این کشتی خواهد شد، اختیار تام داشته باشد: از فرماندهی کل قوا گرفته تا تمامی امور مربوط به سیاست داخلی و خارجی، اقتصادی، فرهنگی و غیره و غیره در محدوده اختیاراتش باشد و بتواند رءی و نظر مردم را که صاحبان اصلی مملکت هستند به منصه ظهور و اجرا برساند.  به همین سادگی

Friday, April 19, 2013

چرا آمریکا ماندنی است و چرا جمهوری اسلامی محکوم به فناست .

تاکنون موارد زیادی پیش آمده که مسئولان جمهوری اسلامی ادعای بی سند و مدرکی را ارائه داده اند. همین اخیراً نقدی ادعا کرد که ما آمریکا را روی پل برده ایم و همین روزهاست که آن را ضربه کنیم. این ادعا که صد البته در جای خود "مرغ پخته" را در قابلمه به خنده وا می دارد نشاندهنده عمق جهالت و نادانی این قبیل مسئولان نا مسئول است. اگر قرار باشد از میان جمهوری اسلامی و سیستم حاکمیت آمریکا یکیشان از بین برود، حتمن جمهوری اسلامی اول خواهد بود. برای این ادعا می توان هزاران دلیل ارائه کرد اما من در این نوشتار قصد دارم تنها به یک مورد اشاره کنم : وقایع چند روز اخیر آمریکا، متعاقب بمبگذاری در مسابقه ماراتون بوستون نشانگر خوبی برای این ادعاست. در طول چند روز اخیر تمامی رسانه ها ( همان که رکن چهارم دموکراسی می نامندشان ) و به طریق اولیف مردم، در جریان جزء به جزء وقایع بوده و هستند. از قربانیان حادثه و خانواده های آنان و دوستان آنان و تمامی کسانی که به نحوی درگیر این ماجرا بوده اند تا مقامات سیاسی و انتظامی همه و همه برای مردم شناخته شده هستند. چیزی مخفی نیست چرا که تا جایی که به امنیت عمومی و به روند تحقیقات لطمه نزند ارزش مخفی نگه داشته شدن ندارد. نگاهی به چند حادثه اخیر در مورد"دانشمندان" هسته ای و بمبگذاری های پی در پی در تهران نشان می دهد که جمهوری اسلامی طاقت و ظرفیت شفافیت ندارد. هیچ چیز برای مردم شفاف نبوده و نیست. معلوم نیست چگونه متهمان دستگیر شدند، محاکمه شدند و حتا به پای چوبه دار رفتند. امثال نقدی و مصلحی یا بسیار کووته فکر و کوچک مغز و احمق هستند یا بسیار کلاش و حقه باز که در هر دو حالت تکلیف حاکمیتی که متکی به چنین افرادی باشد روشن است. در جایی که تمامی رسانه های تصویری و رادیویی و اینترنتی در آمریکا در حال پخش جزء به جزء تحولات این ساعت ها هستند و تمامی مردم دنیا در جریان وقایع، هنوز جمهوری اسلامی نمی تواند برای یک بار هم که شده ثابت کند که مثلاً یک نفر، جاسوس است، خرابکار است، تروریست است یا حتا دزد و سرگردنه بگیر! اینجاست که می توان به صراحت اعلام کرد که : آمریکا و سیستم حاکمیتی آمریکا حتمن ماندنی است و حاکمیت کثیف جمهوری اسلامی حتمن رفتنی  است. دیر و زود دارد، اما مطمئناً سوخت و سوز ندارد

Tuesday, April 16, 2013

یا زلزله کار خدا نیست، یا ما مسلمان و بنده خدا نیستیم و یا اصلاً خدایی وجود ندارد !

زلزله پشت زلزله! این را هم بگذارید بر روی تمام بدبختی هایی که مردم کشور ما این سالها تجربه کرده اند و هنوز هم هستند کسانی که زلزله را به خدا نسبت می دهند و توصیه های احمقانه می کنند واز مردم می خواهند بندگان بهتری (!) برای خدا باشند تا اینقدر دچار حادثه و عذاب نشوند . مردم بیچاره ای که یک روز زندگی شان با تمام بدبختی های مردم کشورهای غیر مسلمان قابل  مقایسه نیست ! شخصاً  بر این باورم که در این میان یکی از سه حالت زیر وجود دارد : یا در مسلمانی ما شک است و خدشه بر آن وارد است یا زلزله به خدا ربطی ندارد و عذاب الهی محسوب نمی شود و یا اساساً اینکه خدایی وجود ندارد که ما همه چیز را از  چشم او ببینیم و برای فرار از واقعیت های تلخ زندگی مان به او پناه ببریم. به همین سادگی

Monday, April 15, 2013

محمد رضا خاتمی: اگه داداشم نیاد، حاکمیت دیکتاتوره !

در خبرها از قول محمد رضا خاتمی آمده است که اگر خاتمی برای انتخابات رد صلاحیت شود نشاندهنده این است که حاکمیت دیکتاتوری را انتخاب کرده است. آنچه در عنوان این نوشتار آمد، شاد برداشت واقع بینانه تری باشد از نگاه و برداشت صنفی و گروهی اصلاح طلبان حکومتی. ظاهراً آقای محمد رضا خاتمی تا کنون و با وجود این همه مظالمی که شده است هنوز به این نتیجه نرسیده که جمهوری اسلامی سالهاست در مسیر دیکتاتوری گام برمی دارد و مثلاً با تأیید صلاحیت اخوی شان به این نتیجه می رسد که جمهوری اسلامی ( یا همان حاکمیت ) در مسیر دموکراسی قرار دارد . امیدوارم یکی پیدا بشه این جناب خاتمی رو از خواب خوش خرگوشی بیدار کنه

Thursday, April 4, 2013

ایکاش دروغ استخوان داشت ! ( علی اکبر صالحی و داستان برداشتن تحریم ها )

تیتر این نوشتار را از یک ضرب المثل قدیمی بعاریت گرفتم چون هیچ عبارتی به این گویایی نمی توانست بیانگر منظور نوشته ام باشد : اشاره ام به ادعای عجیب علی اکبر صالحی وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی است که روز بعد از مذاکرات ماه قبل در آلماتی قزاقستان ادعا کرد که همه چیز تمام شده و از همین فردا ( نقل به مضمون ) کشورهای غربی تحریم هایشان را بر می دارند و ماجرای هسته ای تمام شده و است و غیره و ذالک ! داشتم فکر می کردم چه چیزی به ایشان بگویم که هم یادآور آن ادعای توخالی شان باشد ( دقت کنید ، صالحی وزیر امور خارجه یک کشور است و قاعدتاً حرفی که می زند مورد توجه قرار می گیرد و به همین دلیل هم باید اولاً از قبل به آن فکر کند و ثانیاً از شکم مبارکش هم حرف نزند ) ! حال که در آستانه مذاکرات دور دوم قزاقستان هستیم و شکست حتمی مذاکرات از قبل آشکار است و مدیر کل آژانس انرژی اتمی هم در مورد فعالیت اتمی جمهوری اسلامی اظهار بدبینی کرده است باید یکی باشد که از ایشان بپرسد : چی شد پس داستان برداشتن تحریم ها جناب باصطلاح وزیر امور خارجه !؟ و در نهایت اینکه باید گفت : ایکاش دروغ استخوان داشت علی اکبر خان صالحی