Saturday, July 31, 2010

آقای کروبی عزیز ، پس از نامه ای که به جنتی نوشتید تا تبدیل شدن به یک آزادمرد واقعی فقط یک قدم مانده ! طرد خمینی و اندیشه او

آنچه آقای کروبی در نامه اخیرش خطاب به جنتی نوشت و وعده جار زدن هر چه بیشتر آن را نیز داد ، یک اتفاق ساده نبود . کروبی با کسی درافتاد که بقولی مصونیت آهنین دارد و پیدا و نهان ،سمبل استبداد و دیکتاتوری مذهبی جمهوری اسلامی است . جنتی فقط یک شخصیت حقیقی نیست . جنتی طیفی از جمهوری اسلامی را نمایندگی می کند که در رأس آن خامنه ای است و در کنارش بقیه مزدوران و چماقداران و چاقوکشان جمهوری اسلامی ایستاده اند که در ارکان مختلف حاکمیت از دولت گرفته تا مجلس و سپاه و این بنیاد و آن سازمان و آن حزب و جمعیت ، به چاپیدن و غارت و قتل و کشتار مشغولند . در عمل باید گفت که کروبی رسماً با شخص خامنه ای درافتاده و بیش از هر زمان دیگر به مردم و خواسته های مردم نزدیک شده است . جرأت و جسارت کروبی را در طول تاریخ معاصر ایران کمتر میتوان سراغ گرفت . شاید به جرأت بتوان کروبی را از حیث شهامت و پافشاری بر عقیده و ارمان مردم در کنار بزرگانی چون مصدق و امیر کبیر قرار داد . اغراق نخواهد بود اگر بگوییم کروبی با این نامه اخیرش براستی خود را در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران از صدر مشروطیت جاودانه کرد . اما در این میان یک نکته هنوز باقی مانده است و بی تعارف بگویم آن هم اعلام برائت از خمینی یا بتعبیر خودشان " حضرت امام !! " است . امروز ، دیگر جنایت های خمینی ( چه مستقیم و چه با واسطه ) بر کسی پوشیده نیست . از ضلم و جوری که بر اهل فرهنگ و قلم و دانش کرد تا جفایی که بر جوانان این مرز و بوم روا داشت و نسلی را فدای خودخواهی و بی درایتب و بی کفایتی و کم عقلی خود کرد . فرمان قتل هزاران جوان این مرز و بوم را صادر کرد و حکومتی را برای مردم به ارمغان آورد که امثال جنتی و خامنه ای و احمدی نژاد رهپویان واقعی همان طرز حکومتداری هستند . شرح جنایت و خیانتی که خمینی و دور و بری هایش در حق این مملکت روا داشنتد مثنوی هفتاد من کاغذ میخواهد و در حوصله این نوشتار هم نیست اما تا همینجا بس است که از کروبی بخواهیم بعنوان آخرین گام " مسیر آزادمردی " از خمینی نیز اعلام برائت کند و به مردم ثابت کند که او نیز همانگونه می اندیشد و احساس می کند که مردم میخواهند . او حتا با حمایت از آقای منتظری ( که مطرود درگاه خمینی و منتقد سرسخت او بود ) تا حدودی در این راه نیز گام نهاده است . یک گام تا صراحت لهجه باقی است . آزادی نزدیک است و دوران عمر دیکتاتوری روزهای آخرش را میگذراند . زنده باد آزادی و پاینده باد ایران

Friday, July 30, 2010

نکته بسیار ظریفی که در سخنان اخیر جنتی بود و هیچکس حتا به آن اشاره ای هم نکرد

و آن هم اینکه تمام مخاطبین خود را در جمکران گوساله می انگارد ! این هم دلیل : از کم و کیف سخنان اخیر آخوند جنتی در خصوص اتهاماتش به سران فتنه ( شما بخوانید رهبران جنبش سبز) و پاسخ درخور و بجای آقای کروبی و همچنین واکنش حزب مشارکت ایران اسلامی و احتمالاً شمار دیگری از این نوع اعتراضها در اینجا و آنجای مملکت ، همگان خبر داریم . بخصوص در بیانیه حزب مشارکت ، آنجا که نوشته اند ( البته نقل به مضمون ) " هر کس از عدد و رقم سر درآورد به سخنان جنتی می خندد " ، دقیقاً همین نکته مستتر است : یعنی این آقای جنتی وقتی از میلیارد دلار صحبت می کند احتمالاً از عدد میلیارد چیزی سر در نمی آورد ! من می خواهم بگویم که بر عکس ! جنتی از عدد میلیارد سر در می آورد . خوب هم سر در می آورد . منتها نکته اینجاست که او می داند کسانی که بدنبال یک پدیده واهی ( امام زمان در چاه جمکران ) آمده اند و دارند واقعاً دعا می کنند و اشک می ریزند ، از این جور مسائل سر در نمی آورند . شاید درست هم می پندارد . وقتی مخاطبین شما از سخنان شما سر در نمی آورند ، شما هر چه می خواهد دل تنگت بگوی ! به تعبیری دیگر : جنتی تمام مستمعین خود را گوساله می پندارد . البته این به خود آن جماعت مربوط می شود که بخواهند چنین در موردشان قضاوت شود . به نظر من این پیام آشکاری بود برای تمام کسانی که با هر انگیزه و با هر سطح از ایمان به جمکران میروند ، مطمئن باشند که در نگاه امثال جنتی و مصباح ( که خود از نوع پدید آورندگان این خرافه گری ها هستند ) رمه گوسفند و گوساله هایی را می مانند که هر چه به ایشان بگویی می پذیرند و بر دل می نشانند و زحمت پرسشی بر خود نمی نهند . همین

Wednesday, July 28, 2010

یک پرسش و دیگر هیچ

از شهرام امیری و علی وکیلی راد چه خبر ؟
من که پاسخی ندارم ، راستش را هم بخواهید برای جان این دو نفر نگران هم نیستم ! اما فقط می خواهم بدانم در بهشت ادعایی خود این آقایان چه میگذرد و چه بر سرشان آمده یا خواهد آمد . همه میدانیم در جمهوری اسلامی با کسی که بیشتر از قواره خودش بداند چه میکنند .همین

Monday, July 26, 2010

حتا اگر از موسوی هم حمایت نکنم ، می دانم که رفیق دوست دزد است

انصاف هم چیز خوبی است !
لابد همه میدانید که آقای مهندس موسوی در پاسخ به اظهارات اخیر محسن رفیق دوست بیاناتی ابراز کرده اند که به کم و کیف و صحت و سقم آنها کاری ندارم که می دانم در جای خود مور بحث کارشناسی قرار خواهد گرفت و ندیده و نشنیده مطمئنم که موسوی راست میگوید . اما آنچه مرا واداشت تا چند سطری در این باره بنویسم شخص شخیص اقای محسن خان رفیقدوست بود که بقول معروف آنچه خوبان همه دارند او یکجا دارد ! کاس کسی پیدا میشد و از جناب ایشان میپرسید که راستی اخوی - مرتضی خان - حالشان چطور است ؟ اصلاً به یاد مرحوم فاضل خداداد هستند یا نه ؟ اصلاً کجا هستند ؟ شخص جنابعالی در حال انجام چه کاری هستید ؟ کجای مملکت دارید خدمت !! می کنید ؟ یاد بنیاد شهید بخیر . نه ؟ شما با آن همه سوابق انقلابی !! چند بار در جبهه شبی را به روز رساندید ؟ از دوستان و همپالکی های گرامی تان - آقایان برادران عسکراولادی و نیری و بادامچیان و حبیبی و پرورش و و و چه خبر ؟ آنها کجا در حال انجام خدمت هستند ؟ بیچاره لاجوردی که عمرش وفا نکرد و متأسفانه بدون شما چشم از جهان فرو بست ! واقعاً جای افتخار است که دوستان و همپالکی های آدم ، تا به این حد و خوشنام و خوش سابقه باشند . میدانستید امروز در ایران کلماتی نظیر مؤتلفه و عسکراولادی و بادامچیان بیشتر به فحش میمانند تا اسامی آدم های معقول ؟ بگذریم . بیچاره آقای موسوی که مجبور است پاسخ رفیقدوست را هم بدهد . بقول معروف کسی که به ما ...یده بود کلاغ ...ن دریده بود ! همین

Friday, July 23, 2010

به این کار دیگه رسمن باید گفت خودفروشی

رادیو فردا : خبرگزاری‌های ایران اعلام کردند، در جریان سفر مسعود میرکاظمی، وزیر نفت ایران به ترکیه، یک قرارداد یک میلیارد یورویی با یک ‌شرکت‌ ترکیه‌ای برای احداث خط لوله گاز در داخل خاک ایران به امضا رسیده است !
پرسشی که به ذهن متبادر میگردد این است : باید از این خبر خوشحال باشیم یا ناراحت ؟
- خوشحال باشیم از اینکه کشورمان با یک کشور خارجی ارتباط دارد ؟
- خوشحال باشیم از اینکه خط لوله گاز کاملاً در خاک ایران اجرا میشود و مورد استفاده هم میهنانمان قرار خواهد گرفت ؟
- خوشحال باشیم از اینکه احتمال دارد - تأکید می کنم ، احتمال دارد - بخشی از این کار نصیب شرکت های داخلی گردد و باعث ایجاد اشتغال شود ؟
یا ،
- ناراحت باشیم از اینکه در کشور امام زمان هنوز نمیتوان شرکتی پیدا کرد که بتواند این کار را انجام دهد ؟ البته من مطمئنم که این فرض صحیح نیست !
- ناراحت باشیم از اینکه سرمایه های مملکتمان به ثمن بخس به خارجی ها داده میشود تا عده ای بتوانن در این گیر و دار به آلاف و الوفی برسند ؟
- ناراحت باشیم که از اینکه موقعیت سیاسی کشورمان به جایی رسیده که برای جبران ضعف مفرط در اداره کشور و کنترل روابط خارجی ، مجبور به دادن این قبیل باج ها ، آن هم به کشورهای دست چندم و کم قدرتی نظیر ترکیه شده است ؟
- ناراحت باشیم از اینکه برای شاد کردن دل ترک ها ( علتش را من نمیدانم ) مجبوریم آنقدر جیب شان را پر کنیم تا برای شان بیارزد که در مورد قطعنامه بعدی شورای امنیت هم رأی منفی - و البته غیر مؤثر - بدهند ؟
ذلت و خفتی که این نوع قراردادها به کشورمان تحمیل میکند را فقط میتوان با واژه خودفروشی یا بهتر بگویم " تن فروشی " بیان کرد !
حال چه شده است که سپاه - در ادامه کشیدن کنار از دو فاز پروژه پارس جنوبی - از این لقمه چرب و نرم هم صرف نظر کرده و اجازه داده نصیب دیگران ( البته خارجی ها والا شرکت های ایرانی که آدم به حساب نمی آیند ) گردد ؟ باید نشست و صبر کرد و منتظر ماند تا معلوم شود پشت این پرده چه میگذرد و بقول معروف زیر این کاسه چه نسم کاسه ای است ! هر چه هست ، دارند تمام سرمایه ها و هست و نیست مملکت را به غارت میبرند و به تاراج می دهند تا مگر چند صباحی بیش بر اریکه قدرت باقی بمانند . پس باشیم تا صبح دولت مان بدمد ، کاین هنوز از نتایج سحر است . زنده باد آزادی و پاینده باد ایران

Thursday, July 22, 2010

Tuesday, July 20, 2010

اگر فتوا و ادعای خامنه ای واقعاً درست از آب درآید چه باید کرد ؟

در رسانه ها دیدیم و شنیدیم و خواندیم که خامنه ای در پاسخ به استفتائی که فرستندگان آن - احتمالاً از سر ترس - نامشخص میباشند ، در پاسخ به سوالی در باب شرایط و نشانه های التزام عملی به ولایت مطلقه فقیه ، اولاً خود را مجتهد جامع الشرایط و اطاعت از خودش را واجب دانسته و ثانیاً حکومت خود را در ادامه و مشابه حکومت - بقول خودش - ائمه اطهار و رسول اکرم دانسته است ! پرسشی که در این جا پیش می آید این است که اگر - به فرض محال - حرفهای ایشان درست باشد و واقعاً حکومت ائمه اطهار و رسول الله دقیقاً مشابه حکومت فعلی ایران باشد ، چه باید کرد ؟ در این نوشتار قصد توهین و بی احترامی به عقیده و باور مذهبی و دینی هیچ کسی را ندارم اما مگر نمیتوان پرسش کرد و فرضیاتی مطرح کرد ؟ مگر کسی از آن زمان برگشته و سند معتبر ارائه داده است ؟ هر آنچه ما تا کنون شنیده ایم و دیده ایم و خوانده ایم ، به نقل از دکانداران دین بوده و صد البته واضح و مبرهن است و بر کسی هم پوشیده نیست که کسی نمی آید و بگوید مثلاً در زمان یک کدام از این ائمه اطهار یا پیغمبر اسلام با کسی که فقط درخواست حق انسانی داشته با زندان و داغ و درفش و کهریزک و امثالهم برخورد شده و در صورت نیاز حتا حذف فیزیکی هم شده است ! شاید این جناب خامنه ای چیزی میداند که ما نمی دانیم . آیا آمادگی داریم که به فرض اثبات صحت ادعای مطرح شده از جانب ایشان ، یا در نگاه و دیدمان به ایشان و حکومت شان تغییر دهیم یا در نگرش مان به دین و مذهب و بزرگان دینی و چه و چه تحول اساسی ایجاد کنیم ؟

Monday, July 19, 2010

آن که روبنده میپوشد حق اساسی دیدن مخاطب را از دیگران میگیرد

جای بسی خوشحالی است که حتا در کشوری با مشخصات سوریه هم پوشیدن روبنده و پوشاندن کامل چهره - حداقل - برای دانشجویان ممنوع میشود . این اقدام در ادامه انجام ممنوعیت های مشابه در برخی کشورهای اروپایی و استان کبک کانادا میباشد . بحث ها در این زمینه زیاد است و مخالفین و موافقین این محدودیت ، هر کدام توجیهات خود را دارند . مخالفین این نوع محدودیت ها بیشتر به مقوله آزادی بیان و پوشش ( یک ارزش صد در صد غربی و ملهم از لیبرال دموکراسی ) و مبانی حقوق بشر کشورهای غربی تمسک میجویند و ادعا دارند که آزاد هستند هرگونه که میخواهند لباس بپوشند و چهره خود را از نظر پنهان سازند . اگر چه اساساً مطرح کردن بحث آزادی در توجیه این اختفای کامل زنان تا حدودی خنده دار و سوء استفاده گونه به نظر میرسد و این نوع پوشش در ادامه تضییع حقوق انسانی جنس زن و عدم به رسمیت شناختن حقوق انسانی آنان بویژه در کشورهای اسلامی ، به نوعی به زنان تحمیل شده و بدبختانه بعضی از همین بانوان این تضییع حق خود را باور کرده اند و آن را در شمار آزادی خود می پندارند اما ، با توجه به پیشرفت های بشر در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی و دامنگیر شدن بیش از پیش ارتباطات افراد جامعه و لزوم انجام مکالمه رودررو ، لازم است که انسان ها ( بدون توجه به جنسیت شان ) با هم در " ارتباط انسانی " باشند . این ارتباط انسانی لوازمی دارد و حقوقی برای افراد بدنبال می آورد از جمله دیدن چهره مخاطب و خواندن حرکات صورت جهت برقراری هر چه بیشتر ارتباط دو انسان با یکدیگر . صرف نظر از مشکلات امنیتی ناشی از عدم شناسایی و تشخیص هویت افراد در دنیای آشفته امروز، لازم است که همه انسان ها در هنگام مکالمه این حق را داشته باشند که روی مخاطب خود را ببینند و کسانی که به هر دلیلی چهره خود را می پوشانند ( روبنده ، نقاب و حتا چادر آنهم به گونه ای که بقول ظریفی با نوک دماغ به دیگران نگاه کنند ! ) این حق اولیه و انسانی را از مخاطب خود سلب می کنند و این میتواند مصداق بارز تضییع حقوق دیگران و پایمال کردن بخشی از حقوق بشر هم نوعان باشد . امیدوارم روزی برسد که زنان کشورهای اسلامی با واقف شدن به حقوق خود - بعنوان انسان - اجازه ندهند که بیش از این انسانیت شان توسط مردان مسلمان نادیده گرفته شده و تنها بعنوان کالای مصرفی نگریسته شوند . به بیان دیگر : اگر تو حق داری صورت من را هنگام صحبت کردن ببینی و چهره ام را بخوانی ، من هم حق دارم که صورت تو ( و نه تمام اندامت ! ) را ببینم و صحبت هایت را بهتر بفهمم . زنده باد آزادی واقعی

Sunday, July 18, 2010

اگر جمهوری اسلامی و شهرام امیری راست می گویند راه اثباتش این است

یا به ایشان اجازه دهند که به همراه خانواده شان بمدت یک هفته و تحت نظر رسانه های آزاد ، به یکی از کشورهای اروپایی ( و نه مثلاً افعانستان و عراق ) مسافرت کنند ...
یا اجازه دهند آقای شهرام امیری بمدت یک سال هر هفته دو - سه بار بر روی صفحه تلویزیون ظاهر شوند و و مردم را از سلامتی خود خبردار کند و در صورت امکان روی ترازو هم بروند تا همه مطمئن باشند که در بهشت جمهوری اسلامی دچار کاهش وزن نمیگردند

Saturday, July 17, 2010

آیا ممکن نیست جمهوری اسلامی در داخل تشکیلات جندالله نفوذ کرده باشد ؟

بدون شک مهمترین و جدی ترین خبر روزهای اخیر ، اعتصاب بازار تهران و شهرهای بزرگ دیگر است . جمهوری اسلامی بنا به سابقه طولانی ، همیشه در صدد تحت الشعاع قرار دادن این گونه خبرهاست . برگشتن شهرام امیری بدلیل رسوایی واضح آن و دروغهای غیر قابل باور مطرح شده در اطراف آن ، شاید آنقدر بزرگ نبود که بتواند اعتصاب بازار را پوشش داده و از نظرها پنهان سازد . چرا باید حوادثی نظیر آنچه در زاهدان اتفاق افتاد همیشه در بزنگاهی اتفاق بیفتد که جمهوری اسلامی بتواند علاوه بر استفاده تبلیغاتی ، اخبار مهمتر دیگری نظیر آنچه هم اکنون در بازار در جریان است را بوسیله آن تحت الشعاع قرار دهد ؟ با تأکید بر زشتی آشکار این نوع جنایات آیا نمیتوان براحتی به این نتیجه رسید که این احتمال وجود دارد که جمهوری اسلامی در میان شبکه گروه خشونت طلب و طالبانی جندالله نفوذ کرده و با این عملیات سعی در استفاده از پوشش خبری آن نماید ؟ البته این فقط یک فرضیه است و براحتی قابل اثبات نیست اما یادمان نرود که جمهوری اسلامی قبلاً نیز ثابت کرده است که برای ادامه حیات منحوس خود از هیچ جنایتی در حق مردم ایران فروگذار نخواهد کرد . انتشار سریع عکس انتحاریون و قبول مسئولیت این انفجار توسط جندالله تا حدودی مشکوک بنظر می رسد . لازم است که این نظریه حداقل جهت ثبت در تاریخ بیان شود تا اذهان عمومی متوجه شق دیگر این نوع جنایات هم باشد . زنده باد آزادی و پاینده ایران

Friday, July 16, 2010

در باب رسالت خبر رسانی سایت بالاترین و مسئولیت اعضای آن

لینک را می گذارم ... هنوز به صفحه مربوط به لینکهای خودم برنگشته ام که می بینم در بخش " پخش زنده " لینکم امتیاز ( منفی یا مثبتش مهم نیست ) میگیرد ! با خود می اندیشم که " جل الخالق " چه دوستان تند خوان و تند بینی داریم ما ... بعد که به بخش زنده برمیگردم می بینم که این داستان متأسفانه یک بلای دامنگیر است که دوستان فقط و فقط در فکر امتیاز کسب کردن هستند و تنها چیزی که برایشان مهم نیست متن و موضوع لینک ارسالی است ! از آنجا که اعتقاد دارم که رسالت اول و آخر سایت بالاترین و سایت های مشابه ، اطلاع رسانی است ، این روش را صد در صد غیر مسئولانه و غیر متمدنانه می دانم . دوست عزیز بالاترینی من ، قربان آن قد و بالات ! جان مادرت یا هر کسی که دوست داری اول متن لینکم را ببین و بخوان ، بعد امتیاز منفی یا مثبت بده . همین

دو پرسش ساده از دینمداران و معتقدین به ادیان و مذاهب

خوشحال خواهم شد اگر کسی پیدا شود و در کمال آرامش و عقلانیت و به شکل کاملاً مدنی پاسخی به این دو پرسش من بدهد :
1 - چرا به رغم این همه معجزاتی که ادیان مدعی انجام آنان توسط پیامبران شده اند ، حتا یک معجزه هم نیست که آثار مشهود و قابل لمس به جا گذاشته باشد که بشر امروزی با دیدن آن به قدرت خداوند ( یا هر قدرت برتر دیگری که مدعی وجودش هستند ) ایمان بیاورد و قال قضیه از اساس کنده شود ؟
2 - در کدام تعلیمات دینی ( منظورم اصل تعلیمات و نه تفسیرهای شخصی است ) بر حقوق زنان و کودکان ، تأکید شده و ایشان را در عداد مردان آورده اند ؟ چرا رحمت خداوند فقط شامل حال مردان بوده و هرگز و در هیچ کجایی بر عدم استفاده از زور فیزیکی بر علیه این جماعت که در طول تاریخ همیشه مظلوم بوده اند ، پافشاری شده است ؟

Thursday, July 15, 2010

در مدح اعتصاب

برنده ترین،کوبنده ترین و کم هزینه ترین ابزاری که با آن میتوان کمر جمهوری اسلامی را شکست و آن را به زانو درآورد : اعتصاب است ، اعتصاب است ، اعتصاب !
تجربه اعتصاب بازار که هنوز هم ادامه دارد ، به هر انگیزه ای باشد ، این درس را به ما داد که جمهوری اسلامی ، از آنجایی که اساساً وجود هیچ نوع مخالفتی را بر نمیتابد و دستگاه تبلیغاتی سنگین و همیشه فعال آن ، همیشه در حال تبلیغ این دروغ بزرگ است که مردم ایران از خوشی دارند دیوانه میشوند و هیچ مشکلی ندارند ، به هیچ عنوان ظرفیت پذیرش و طاقت تحمل اعتصاب را ندارد . بهتر است هر چه سریعتر دست بکار شویم و بهترین روشهای اعتصاب را که در کوتاهترین زمان ، منجر به بهترین نتیجه ها شوند ، پیدا کرده و بر روی آن تبلیغات و اطلاع رسانی کنیم

آیا آمریکا هم کهریزک دارد ؟

یک مثل قدیمی هست که میگوید : ایکاش دروغ استخوان داشت
سخن پیرامون ماجرای مبهم و ابرآلود شهرام امیری فراوان است اما نکته ای که میخواستم خصاب به این جناب دانشمند/مأمور اطلاعاتی/جاسوس بگویم این است که :
آقای شهرام امیری ، خجالت نکش و به همه اعلام کن که در کهریزک آمریکای جهانخوار با شیشه و باتوم به شما تجاوز کردند . دروغ که استخوان ندارد

Wednesday, July 14, 2010

سرنوشت شهرام امیری و علی وکیلی راد را بدقت دنبال می کنیم

حال که پس از بالا و پایین رفتن های فراوان ، ظاهراً این جناب شهرام خان امیری با سلام و صلوات به ایران برگشته است . واقعیت هر چه باشد ، باید مراقب و نگران جان او بود . هر کدام از سناریوها را بپذیریم ، دلایل کافی برای جمهوری اسلامی وجود دارد تا او را از صفحه روزگار و از معادلات امنیتی اش حذف کند . چه ایشان به دلخواه به آمریکا رفته باشد و اطلاعات هسته ای سری ایران را در اختیار آمریکا قرار داده باشد و چه ایشان را دزدیده باشند و اطلاعات مورد نیاز را از او بیرون کشیده باشند و ایشان از دست مأموران امنیتی آمریکا فرار کرده باشد و به محتمل ترین مکان موجود ( یعنی سفارت پاکستان - حافظ منافع جمهوری اسلامی ) پناهنده شده و بدون هیچ تعرضی از آمریکا خارج شده باشد ، واضح است که ایشان چیزهایی را می داند که نباید بداند و این یعنی حکم نابودی برای او . بنابراین لازم است که سرنوشت او را بدقت دنبال کنیم تا پرده از واقعیت برداشته شود . در این میان لازم به یادآوری است که علی وکیلی راد هم بنوع خودش وضعیتی بسان شهرام امیری دارد و باید به هر حال بیمناک جان او هم بود ، البته اگر تا حال زنده مانده باشد . تجربه سعید امامی هرگز ار خاطره ها محو و ناپدید نخواهد شد

Tuesday, July 13, 2010

پرسشی برای آی کیو های نابغه جمهوری اسلامی در پی اخبار جدید شهرام خان امیری

بعد از مصاحبه ها و فیلم های متعدد ارسالی از جانب شهرام امیری که در قلب خاک شیطان بزرگ اسیر و عبیر است و هی هم " شل کن و سفت کن " در می آورد و یک روز می گوید آزاد است و فردا می آید و می گوید که از چنگال سربازان گمنام شیطان ( سی آی ای ) فرار کرده و زرتی به یک لپ تاپ و ارتباط اینترنتی دسترسی پیدا کرده و دارد برای آقا و اربابش دمی تکان می دهد ، نهایتاً دیدیم که وزیر امور خارجه آمریکا آمد و اعلام کرد که این جناب قالتاق خان ، خودش آمده و اصلاً از اول هم آزاد بوده و تازه باید دیروز برمیگشت ولی دلش نیامد که این هوای آلوده و کثیف آمریکا را رها کند و زودتر بیاید .
حال ، بعد از این همه دلقک بازی میخواهم پرسشی از حاکمان ام القرای جهان اسلام و مدینه فاضله جهان بشری بپرسم :
آیا سه آمریکایی اسیر در دست باکفایت سربازان گمنام و بی نام و ...نام امام زمان در ایران ، این امکان را دارند که حد اقل یک نوار صوتی تهیه کنند و به خانواده و مردم کشور و سران حکومتشان اعلام کنند که در بهشت موعود بسر میبرند و ملالی جز دوری ایشان ندارند و بسیار هم بهشان دارد خوش میگذرد ؟

یک خبر خوب برای اعضای سایت بالاترین : مهندس موسوی بالاترین را می خواند

ابتدا لازم است بگویم که این متن را بدلیل تعریف از خود یا خدای ناکرده خودستایی نمی نویسم . هدفم این است که به همه ثابت کنم که مهندس موسوی از خوانندگان سایت بالاترین است و بر ماست که هم فاخرتر بنویسیم و هم بسان همراهان جنبش سبز برای رئیس جمهور انتخابی مردم ایران خوراک لازم جهت سخنرانی ها و بیانیه هایشان تهیه کنیم . و اما دلیل من
سه روز پیش جمله ای در توئیتر نوشتم و به آن لینک زدم با این محتوا که :
جنبش سبز ملک طلق هیچ کسی نیست.هر کس و تحت هر عنوانی برای دفاع از حق خود بایستد و مبارزه کند سبز است چه بخواهد چه نخواهد! حتا بازاری ها
و این هم لینک مربوطه
http://www.balatarin.com/permlink/2010/7/11/2117149
پس از گذشت بیش از دو روز دیدم که آقای مهندس موسوی در دیدار با جمعی از دانشگاهیان و اساتید دانشگاه دقیقاً ( و یا با یک تقریب بسیار بسیار زیاد ) همین عبارت را بکار برده است که البته در جای خود برای من باعث افتخار است
میرحسین موسوی:

» هر کس هر جا از حق و قانون دفاع کند عضو جنبش سبز است

این هم نمونه ای از لینک بالاترینی و لینک مربوط به سایت کلمه
http://www.balatarin.com/permlink/2010/7/13/2119762
http://www.kaleme.com/1389/04/22/klm-25520?theme=fast
بنابر این به همه دوستان عزیز بالاترینی توصیه می کنم که کار خود را جدی تر از همیشه دنبال کنند و مطمئن باشند که در سرنوشت آینده میهن عزیزمان دخالت دارند

بامید آزادی ایران

Monday, July 12, 2010

شعار رسیده از ایران بمناسبت مصاحبه های کدیور:

ایمیل وارده :

شعار رسیده از ایران بمناسبت مصاحبه های کدیور:

کدیور دروغگو هم بی... هم پررو

هم غزه وهم لبنان بشن فدای ایران

نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران

Sunday, July 11, 2010

شرایط عضویت در حزب تازه تأسیس ولایت

هر کس احساس می کند صغیر است و عقلش به کار خودش نمی رسد و ضمناً نیاز به یک آقا بالا سر و بزرگتر دارد ، بعنوان عضو افتخاری حزب ولایت پذیرفته میشود

توضیحی چند باره در مورد سخنان اخیر جناب کروبی

واژه جمهوری بمعنای حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خودشان است
واژه جمهوری بمعنای این است که مردم خودشان نمایندگان خودشان را مستقیماً و بدون دخالت هیچ مرجع ثالثی انتخاب کنند و هرگاه خواستند برکنارشان کنند
واژه جمهوری یعنی مردم روزنامه بخوانند و اخبار واقعی ببینند و اگر مجلس خواست اصلاحیه ای در زمینه قانون مطبوعات تصویب کند کسی نتواند با یک حکم حکومتی همه چیز را از اساس ویران کند
واژه جمهوری ، یعنی حکومت مردم بدون هیچ توضیح اضافه
پس :
آقای کروبی،اشتباه نکنید!این نظام هرگز جمهوری نبوده ولی تا دلتان بخواهد اسلامی بوده،هست و خواهد بود.البته اگر باقی بماند

Friday, July 9, 2010

پروفسور کارو لوکاس ( دکتر لوکس ) که بود و ارزش کار او در چه بود

خبر ، ناگهانی و شوک آور بود : پروفسور کارو لوکاس استاد رشته مهندسی کنترل و پدر علم روباتیک ایران در سن 61 سالگی درگذشت . در میانه دهه شصت دانشجوی رشته مهندسی دانشکده فنی دانشگاه تهران بودم و دکتر لوکس ( بیشتر به این نام معروف بود ) را بارها دیده و افتخار هم صحبتی داشته ام . اگر چه ایشان هرگز استاد من نبودند ولی کسی نبود که در دانشکده فنی باشد و دکتر لوکس را نشناسد . یادم می آید بچه ها به شوخی حتا گاهی اورا " کارلوکس " هم خطاب میکردند ، ولی حجب و حیا و نجابت ناشی از شخصیت و منش و دانایی این مرد هرگز اجازه نداد که ایشان خاطر کسی را مکدر کند حتا وقتی پشت در دفتر کار محقرش روی یک صفحه کاغذ آ4 سفید نوشتند و چسپاندند : دفتر آقای کارلوکس ! آنچه اما در میانه اندوه فراوان ناشی از فقدان این مرد بزرگ و جواهر راستین ، خاطرم را می آزارد و بر اندوهم می افزاید این است که : شادروان دکتر لوکس ، با ان همه دانش و آگاهی و شهرت جهانی که داشت ، در ایران ماند و به تربیت فرزندان این آب و خاک کمر همت گماشت و حتا برای لحظه ای حاضر نشد ، به رغم تمام کم مهری هایی که به ایشان و به واسطه ارمنی بودن از جانب رژیم شد ، از ایران خارج شود و با اینکه حداقل جایی که میتوان برایش متصور شد استادی دانشگاه برکلی ( بهترین دانشگاه مهندسی جهان ، که خود فارغ التحصیل ممتاز دوره دکترا از همانجا بود ) بود را به همراه تمامی امتیازات زندگی در کشوری مانند آمریکا ترجیح دهد . آری ، دکتر لوکس رفت و خاطره اش بجا می ماند و افسوس که چه آدمهای بی ثمر و بی ارزشی در ایران هنوز در سنسن بالای 80 و 90 سالگی و در سلامت کامل بسر میبرند بدون آنکه ذره ای برای این مملکت بهره آورده باشند و حتا باعث تخریب هم بوده و هستند ... بقول قدیمی ها : بزرگیت رو شکر اوس کریم !