این چند خط را بگذارید به حساب یک درد دل دوستانه . همین و بس ! من واقعاً از احمدی نژاد توقعی ندارم . احمدی نژاد یا دیوانه است یا مغرض و خیانتکار و جنایتکار . در هر دو حال بر او حرجی نیست . بر کسی که در مقابل چشم میلیونها ایرانی دروغ می گوید واقعاً حرجی نیست . شاید هر کسی جای احمدی نژاد بود همین کارهایی را می کرد که او می کند و همین سخنهایی را میگفت که او میگوید . همه کارهای ایشان ازجمله سفرها و سخنرانی هایش در اینجا و آنجا را میتوان با یکی از دو فرض بالا توجیه کرد . اما آنچه دل مرا بدرد می آورد و مغز استخوانم را میسوزاند این است که کسانی در ایران هستند که از یک طرف سنگ جنبش سبز را به سینه میزنند و ادعای اصلاح طلبی دارند و فریاد آزادی و حق مردم و دموکراسی سر می دهند اما فریاد مردم ایران را نه میشنوند و نه اگر بشنوند قبول دارند و بر آن وقعی می نهند . همان فریادی که همه دنیا شنید و اینها هنوز نشنیده اند که : نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران . آری ، مشکل من اینان هستند . واقعاً تا حالا کسی پیدا شده است که بصورت کاملاً منطقی و از منظر منافع ملی ایران و مردم ایران به این ارتباط دردآور یکطرفه نگاه کند ؟ ارتباطی که ما فقط پول و ابرویمان را بدهیم و آنه برای زدن مردم کشورمان مزدور و قداره کش بفرستند ! واقعاً لبنان به چه درد ایران میخورد ؟ قصد توهین ندارم اما آیا واقعاً ما در قبال این همه کمکهایی که به لبنان می کنیم ( ما که نه ، رژیم جمهوری اسلامی که آنهم البته منحصر به زمان احمدی نژاد نیست و نبوده است ) چه جیزی عایدمان میشود ؟ بنیانگذار همین حزب الله - محتشمی پور - که از قضای روزگار هم اینک ردای اصلاح طلبی نیز بر تن کرده ، در گوشه ای در زیر عبای همین آقایان کروبی و خاتمی پنهان شده و به ریش همه مردم ایران میخندد که شیرینکاری اش چقدر برای مردم ایران و نان روزانه آنان هزینه به بار می آورد ! هیچ کسی هم نیست که بیاید و مرد و مردانه بایستد و برای منافع واقعی مردم ایران سینه سپر کند و فریاد بزند که ادامه این ارتباط هیچ منفعتی برای ایرانیان ندارد ، بلکه ضرر هم دارد . آری اینهاست که مغز استخوانم را میسوزاند . ایکاش مردی پیدا میشد که واقعاً حرف مردم را میزد نه یک مشت اراجیف که معلوم نیست به چه درد فردای فرزندان این مملکت میخورد . اینها هنوز در چنبره و خانه عنکبوتی که " حضرت امام " شان برایشان ساخته است دست و پا میزنند . بقول قدیمی ها : من آنچه شرط بلاغ بود با تو گفتم ، حال تو خواهی پند گیر یا ملال ! سرتان را بدرد نمی آورم . نکته ای بود که حیفم آمد ناگفته بماند . همین ! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل . یا حق
No comments:
Post a Comment