Sunday, December 18, 2011

وقتی اپوزیسیون خارج از کشور در رابطه با رضا پهلوی خود را به کری و کوری می زند !

سکوت معنادار احزاب ( یا شبه احزاب ) گروهها و فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی که در خارج از کشور مستقر هستند نسبت به فعالیت های اخیر آقای رضا پهلوی، بسیار مرموز و معنادار است! جالب اینجاست که بدانیم که حتا رسانه های وابسته داخلی نیز که استعداد درخشانی در قلب واقعیت های عینی دارند نتوانستند نسبت به این فعالیت ها - از بیانیه ایشان بمناسبت سالروز شانزده آذر گرفته تا ارسال نامه سرگشاده به باراک اوباما در خصوص سرنوشت ساکنان کمپ اشرف و اعلام جرم و شکایت بر علیه خامنه ای به جرم نقض حقوق بشر و جنایت علیه بشریت - بی تفاوت بمانند و مجبور شدند با همان ادبیات سخیف خود نسبت به آن واکنش نشان دهند. طی کنکاشی که در وبسایت های مختلف مربوط به این افراد و گروهها کردم بهیچ عنوان نشانه ای از این اخبار ( حتا با نگاه منفی و بدبینانه ) ندیدم و نتوانستم بفهمم که این چه اصراری است که این جماعت بر عناد و لجاج ذاتی شان با این فرد دارند آن هم دقیقن در زمانی که ما بیش از هر زمان دیگر به یک اتحاد و همبستگی میان کلیه آزادیخواهان و مبارزان ضد رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی داریم. براستی آیا این آقایان ( و احتمالاً خانم ها ) از چیزی واهمه دارند؟ اگر اینگونه نیست پس چرا به رغم آن همه ادعا که در زمینه آزادی بیان و اطلاع رسانی شفاف دارند خود را اینگونه به کوری و کری زده اند؟ آیا کسی هست که پاسخی برای این پرسش داشته باشد

2 comments:

  1. برای پهلوی همین سربلندی بس که اکنون از هر ایرانی باسواد بیسواد زن مرد اخوند پاسدار بپرسی همه میگن زمان شاه از هر نظر بهتر بود . اخلافیات بود. ارزانی بود. دزدی ارزش نبود. کلاشی و کلاهبرداری ارزش نبود. روابط با در و همسایه بهتر بود. اکنون همه چیز نابود شده. از سریالهای تلویزیونی میشه فهمید که اکنون ارزشها زرنگی پیچوندن دودره کردن دروغ سرکار گزاشتن و تقلب است.ولی این روشنفکران جهان اسلام وطن یا سوگند خوردگان به کمونیسم و مریم ومسعود از سر لجاج حاظر به پزیرفتن حقیقت نیستند.ولی حقیقت همیشه یکی است و همین است که زمان شاه بهتر بود و اکنون رضا پهلوی سابفه اش از همه پاکتر است .نه دست بوس امام راحل بود ونه صدام و همه حسودیشون میشه.ا

    ReplyDelete
  2. بخش بزرگی از کنشگران امروزین اپوزیسیون جمهوری اسلامی تا پیش از برافتادن پادشاهی در ستیز با آن بودند. بسیاری از اینان که حتا برافراشتن پرچم ملی شیروخورشید را آنگونه که خود می گویند "علامت سلطنت طلبی" می دانند، بی گمان همکاری با آقای پهلوی را برنمی تابند و (شاید) از این می ترسند که مُهر "سلطنت طلبی" بر پیشانی آنان فروکوبیده شود. اینان از این نیز فراتر می روند و هرگونه گرایشی به فرهنگ کهن ایران را نیز نشانی از شاه خواهی می دانند، انگیزه اینان بیشتر "پاکدامنی سیاسی" است. با این همه گویا این تنها خاندان پهلوی است که لکه بر دامان این بخش از اپوزیسیون می نشاند. برای نمونه آقای فرخ نگهدار نشستن در کنار عطاالله مهاجرانی را آلاینده دامان خود نمی داند. از اینکه آقای مهاجرانی تا واپسین روز پیش از رانده شدنش از دربار ولی فقیه همکاری تنگاتنگ با دژخیمان و شکنجه گران داشته است می گذریم. ولی آقای نگهدار کنار کسی می نشیند که هنوز هم شناسنامه کتاب "نقد توطئه آیات شیطانی" را در تارنمای خود دارد (5)، که در آن می نویسد: «[سلمان رشدی] مسائلی را مطرح می کند که دیگر قابل پاسخگویی نیست و پاسخ‌اش همان فتوای امام خمینی است».


    http://mbamdadan.blogspot.com/2012/01/blog-post.html

    ReplyDelete