Thursday, December 16, 2010

مذهب و خرافه گری دور روی یک سکه اند و در بستری از نبود " آگاهی " رشد می کنند

اساساً انجام هر کاری از روی دانش و آگاهی بهتر از نادانسته انجام دادن آن است . حتا اعتقاد مذهبی نیز اگرهمراه با رگه هایی از دانش باشد می تواند در راستای پیشرفت و مدنیت کمک رسان باشد . اما امان از روزی که مذهب در چنگال قدرت قرار گیرد و با تکیه بر نادانی و کمبود آگاهی عمومی با ملاتی از خرافات ممزوج شده و به خورد جامعه داده شود . این یکی دیگر نه تنها نمیتواند کمکی به پیشرفت جامعه بکند بلکه با رواج خرافه گری و خرافاتی گری ابزاری میشود که مردم را اولاً از هویت اصلی شان خالی می کند و ثانیاً ابزاری قدرتمند میشود در دست حاکمیت استبدادی که بر اسب مراد بتازد و به ریش خلق الله بخندد . شوربختانه گاهی می اندیشم که جایگاه مردم ما در این معادله کجاست ؟ آیا ما واقعاً آگاهانه به مذهب مینگریم ؟ آیا هرگز جرأت کرده ایم که اعتقادات مذهبی مان را از صافی عقل سلیم خودمان بگذرانیم ؟ آیا کلاه مان را هرگز قاضی کرده و به مذهب از منظر سعادتمندی جامعه مان نگریسته ایم ؟ آیا تلاش کرده ایم که خود را از منجلاب خرافات برهانیم ؟ آیا در عصر ارتباطات و انفجار دانش بشری ، جایگاه اصلی خودمان را بعنوان بخشی از جامعه جهانی بقول معروف "ورانداز" کرده ایم ؟ آیا هنوز هم مسئولیت تام و تمام هر آنچه امروز در میهن مان میگذرد را فقط به گردن جمهوری اسلامی و مشتی آخوند رجاله ( امثال جنتی و صدیقی و امامی و سید احمد خاتمی و ریشهری و فلاحیان و خامنه ای و ... ) می اندازیم و آیا شهامت پذیرش این واقعیت را هنوز پیدا نکرده ایم که رفتارهای دور از عقل و تدبیرمان را که در پوشش اعتقاد و تعصب پنهان کرده ایم به قضاوت بنشینیم و خودمان را نیز شریک جرم بدانیم ؟ پاسخ با این سوالات هم سخت است و هم آسان . سخت از آن جهت که نیاز به پوست اندازی دارد و آسان از این جهت که اگر برای لحظه ای چشمانمان را بشوریم و درست نگاه کنیم آفتاب در همین نزدیکی است . آری ! دوستان . ما باید روزی به این نتیجه برسیم که خودمان را از راهی که جماعت روحانی برایمان ترسیم کرده اند و سالها و قرنها تسمه از گرده مان کشیده اند ، جدا کنیم . دریک کلام : با تکیه بر مذهب و اعتقادات و نمادها و نمایش های مذهبی ، هرگز نمیتوانیم پشت یک دیکتاتوری مذهبی خونخوار را بشکنیم

No comments:

Post a Comment