Wednesday, July 6, 2011

آقای خاتمی ، آقای بهنود ! خسته شدم از این همه انتخاب بین بد و بدتر . خسته شدم از بازی خوردن

با نگاهی به گذشته سی ساله جمهوری اسلامی و مرور تجربه 27 ساله سیاسی اندیشی خودم ، می بینم که هرگز نبوده که ما ایرانیان هرگز نتوانسته ایم در یک فضای ازاد و دور از "آقابالاسر" دست به انتخاب بزنیم . همیشه مجبور بوده ایم بین بد و بدتر ، بد را انتخاب کنیم ! این اتفاق در تمامی انتخاباتهای ریاست جمهوری و مجلس ( البته تقریباً باستثنای دور اول هر کدام ) افتاده است و در انتخابات بیمزه شوراها نیز تکرار شده است . همیشه مجبور بوده ایم به کسانی رأی بدهیم که فکر می کرده ایم "نظر" آقا با آنان نیست و با آن دیگری است . وارد جزئیات نمی شوم چرا که می دانم همه ما از اشتباهات گذشته خود رنجوریم و از تکرار اشتباهات تاریخی مان در عذاب ! نمی خواهم به کسی بی احترامی کنم ، اما همیشه اعتقاد دارم افراد شایسته تری در جامعه بوده و هستند که متأسفانه از سوراخ های ریز صافی آقای جنتی رد نمی شوند .
روی سخنم با کسانی چون آقای خاتمی و آقای بهنود است که در پشت کلمات زیبا پنهان شده و از امر انتخاب و انتخابات ، آن هم در شرایط فعلی و بدون توجه به حتا تجربه تلخ مردم در آخرین انتخابات ، مدام بر طبل انتخابات کوبیده و تلاش می کنند که مردم را به پای صندوق رأیی بکشانند که از قبل معلوم است چه کسانی از آن بیرون می آیند چرا که نه امثال خزعلی و مهدوی و جنتی و ... مرده اند ( فقط مشکینی پرونده اش بسته شد ) و نه امام زمان به مرخصی رفته است و این دقیقاً بدین معناست که لیست مورد تأیید امام زمان از هم اکنون در جیب عبای آقای جنتی قرار دارد . البته این احتمال هم وجود دارد که مشکینی به خواب یکی از این آقایان بیاید و لیست را به آنان رد کند ! هر چیزی ممکن است .
آقایان !
شما را بخدا دست از سرمان بردارید ، خسته شدیم از این همه آلت دست این و آن شدن .
بخدا خر ما از کره گی دم نداشت

3 comments:

  1. اگر عجله دارید همان راه لیبی و سوریه را میتوانیم انتخاب کنیم. که معلوم نیست به دموکراسی برسد یا خیر
    تا کی تندروی؟

    ReplyDelete
  2. بحثی‌ که این اظهار نظرات آقای بهنود پیش آورده کاملا بر ملا می‌کند که ما در ایران چه مشکلات فرهنگی بزرگی‌ داریم. در طرز تفکر و فرهنگ ایرانی‌ پدیده‌هایی‌ مثل واقع بینی‌، اعتقاد به تامل در روند‌های اجتماعی، مشخص کردن هدف اصلی‌ و تشخیص آن از اهداف جانبی، احترام و تعامل نسبت به عقاید غیر خودی، دیپلماسی و یا سیستمداری توام با دیپلماسی و ... نقشی‌ بسیار کمرنگ دارند. در عوض معضلاتی مثل اعتقاد عمیق به توطئهِ بیگانه و دست‌های نامرئی، عدم اعتقاد واقعی‌ به تعیین کننده بودن نقش خود، قبول نداشتنِ اصلِ توافق در روند‌های دیپلماسی‌-سیاسی و اشتباه گرفتن آن با خیانت، بر چسب زنی‌ به هر کسی‌ که عقیدهِ دیگری دارد و خائن دانستن او، عدم درک اینکه تغییرات بزرگ نه یکمرتبه بلکه ذره ذره و قدم به قدم ایجاد میشوند، تمامیت خواهی‌ به جای پذیرش امتیازات کوچک، ....
    نمیخواهم لیست را طولانی کنم ولی‌ آنچه در جوامع پیشرفته و دموکراتیک امری طبیعی و همگانی است در جامعهِ ما باعث شگفتی، سؤ ظنّ نسبت به افراد و حتی تهدید آنها میشود. برای شما و امثال شما خیلی‌ متأسفم.

    ReplyDelete
  3. تا بوده و هست انتخاب بین بد و بدتر است. چرا که حداقل قشر مترقی جامعه نماینده افکاری است که آینده سرزمینمان را رقم می زند و وجه مشترک تمام این افکار این است که در حال حاضر امکان تحقق ندارد (که اگر امکان تحقق داشت دیگر مترقی و آینده گرایانه نبود) باید صبر کرد و از میان گزینه انتخاب کرد. دموکراسی به مفهوم حداکثری در غرب هم وجود ندارد و ریشه تمام مشکلات آنها هم از اشکال در مردم سالاری است و اگر نه سارکوزی یا برلوسکونی بهترین انتخاب مردم فرانسه و ایتالیا نمی بود. آنجا هم مافیای قدرت وجود دارد. باید جنگید تا قدرت را رام کرد. همیشه انتخاب بین بد و بدتر است. به قول زنده یاد سحابی صبر کردن و تحمل کردن از کشته شدن سخت تر است.
    می بخشید اگر غلط املایی داشتم

    ReplyDelete