در خبرها آمده بود که بالاخره قوه قضائیه ( آن هم بدون تشکیل دادگاه و طی روال عادی قضایی ) حکم حسین درخشان را که چند روزی بود تحت عنوان اعدام بر سر زبانها بود ، اعلام کرد و رسماً ایشان را به نوزده و نیم سال حبس محکوم کرد . بقول قدیمی ها به مرگ گرفتند تا همگان به تب راضی شوند . بدون قضاوت در مورد این حکم و اینکه چرا حسین درخشان سر از زندان اوین درآورد ، می خواستم نکته ای را یادآور شوم . حسین درخشان یا به عبارتی دیگر پدر وبلاگنویسی ایران ، زندگی پرفراز و نشیبی داشته و از لحاظ سیاسی هرگز سمت و سوی ثابت و مشخصی نداشته است . شاید بهترین تعبیر این است که حسین هرگز سیاسی نبوده است . پس از چند سال دوری از وطن و زندگی در کشور کانادا ، ناگهان قصد عزیمت به ایران می کند و در همان بدو ورود در فرودگاه به چنگ سربازان گمنام امام زمان می افتد و بر سرش آنچه امروز میشنویم می اید . به شهادت یکی از دوستان نزدیکش ( در مصاحبه با رادیو فردا ) با وعده همکاری و نامه مستقیم رحیم مشایی راضی می شود که به ایران بازگردد . این مقدمه را گفتم که بتوانم یک جمله بنویسم . و آن هم اینکه : این عاقبت همه کسانی است که به عمال حکومتی رژیم جمهوری اسلامی و دولت کودتایی دل می بندند و به انان اعتماد می کنند . در یک کلام : جمهوری اسلامی از صدر تا ذیل به هیچ عنوان قابل اعتماد نیست و نمی توان بر روی دیوارش یادگاری نوشت . به همین سادگی
No comments:
Post a Comment