سالها پیش ، قبل از انقلاب ، در کتاب فارسی کلاس دوم ابتدایی ( شاید هم کلاس سوم ، دقیقاً یادم نیست ) داستانی بود بسیار زیبا و پندآموز، با این مضمون که روزی دو مرغابی ( غاز ) قصد می کنند به دوست لاک پشتشان خدمتی بکنند و آروزی دیرینه او را برای پرواز و دیدن مناظر از بالا ، جامه عینیت بخشند . تکه چوبی فراهم می آورند و بر دهان لاک پشت میگذارند و خود ، دو سر چوب را گرفته و در حالی که لاک پشت در وسطشان چوب را با دهان گرفته و خود را معلق نگه داشته است ، به پرواز در می آیند . از جزئیات میگذرم و به پایان داستان می رسم ، آنجا که لاک پشت به رغم توصیه های مکرر دوستانش مبنی بر بسته نگه داشتن دهان و سکوت در تمام طول مسیر پرواز ، نتوانست جلوی خود را بگیرد و بقول معروف : باز کردن دهان همان و سقوط و نابودی همان ! حکایت عجیب و دردناکی بود برای کودکی چون ما که نمیتوانستیم بفهمیم " لعنت بر دهانی که بیموقع باز شود " یعنی چه ! این داستان را داشته باشید تا برگردیم به زمان حال . این روزها شاهد بردن اسم آقای علیرضا افتخاری خواننده معروف کشورمان در همه جا هستیم و بقولی اسم ایشان نقل محافل شده است . از جمله ای که خطاب به احمدی نژاد گفت تا شایعاتی که حول بازخوانی " ربنا " ی استاد شجریان توسط ایشان پخش شد و موجی از مخالفت با خود به همراه آورد و اینک که ظاهراً طبق آخرین اخبار شاهد خروج ایشان از ایران و مهاجرت به فرانسه هستیم . نمیدانم این داستان خروج و مهاجرت با جریان احمدی نژاد و بقیه قضایا چقدر ارتباط دارد ولی اگر شنیده های من مبنی بر خروج اجباری ایشان در اثر موج شدید انتقادات مردمی صورت گرفته باشد ، تنها جمله ای که میتوانم بگویم این است : آقای افتخاری ، لعنت بر دهانی که بیموقع باز شود ! همین
No comments:
Post a Comment