پیش از هر چیز لازم است بگویم که این نوشتار نه بیانیه سیاسی است نه دستورالعمل مبارزاتی . این نوشتار صرفاً یک پیشنهاد است که در مراحل ابتدایی خود بسر می برد و میبایستی مورد بحث قرار گیرد و با تجمیع نظرات و پیشنهادات همه صاحبنظران ، نهایتاً منتج به یک دستورالعمل مبارزه شود .
مقدمه : تاکنون هرگز به عبارت " پاشنه آشیل " یا به تعبیر شاهنامه " چشم اسفندیار " فکر کرده اید ؟ آیا مگر غیر از این بوده که نقطه قوت آشیل یا اسفندیار ، درواقع همان نقطه ضعفشان هم بوده است ؟ در اینجا قصد افسانه سرایی یا مکاشفات تاریخی نیست اما به باور من در پس این تعابیر ، واقعیتی وجود دارد که از بسیاری وضوح ، از نظرها پنهان مانده است .
همگان می دانیم که جمهوری اسلامی دستگاه تبلیغاتی قدرتمندی دارد و با در دست داشتن تمامی ابزارهای قدرت ، این تبلیغات را به استادانه ترین شکل ممکن انجام می دهد . ممکن است کسانی باشند که با این نظر مخالف باشند اما واقعیت آن است که پس از سی و دو سال از برپایی این حکومت و با سرمایه گذاری عظیمی که در زمینه های امنیتی و تبلیغاتی انجام شده است شاهد قدرتنمایی مشمئز کننده آن هستیم .
در این نوشتار تلاش بر این است که روشی برای زمینگیر کردن دستگاه تبلیغاتی رژیم پیشنهاد و دلائل عملی بودن آن نیز ارائه گردد .
نمازهای جمعه هر هفته در تمامی شهرها و روستاهای ایران برگزار می گردد ، ضمن آنکه شرکت در نماز جمعه نیاز به اخذ هیچگونه مجوزی ندارد . بر اساس اطلاعات موجود - بعنوان مثال - در تهران ده میلیون نفری تعداد شرکت کنندگان در نماز جمعه به زحمت به ده هزار نفر می رسد . ظاهراً دستگاه تبلیغاتی رژیم برای نمایش هفتگی خود به بیش از این تعداد نیز نیاز ندارد و علی الاصول بسیاری از این افراد نیز شناخته شده و با هماهنگی های قبلی در مراسم شرکت می کنند . این را می توان از روی تصاویر پخش شده در تلویزیون دولتی فهمید بعنوان مثال مدتهاست جمهوری اسلامی از پخش یک فیلم هوایی از مراسم نمازجمعه و نمازگزاران عاجز است چرا که از بالا می توان به وضوح به عمق فاجعه پی برد . البته مطمئنم اگر می توانستند این کار را میکردند . زمین چمن ( البته چمن سابق ) دانشگاه تهران و خیابانهای اطرباف آن براحتی با یک جمعیت پنج هزار نفری پر می شود و مابقی هم خیابانهای شانزده آذر و قدس را میپوشانند و این میتواند خوراک تبلیعاتی رژیم را تهیه کند .
حال بیایید و روزی را تصور کنید که یک جمعیت میلیونی بدون توجه به اینکه چه کسی امام جمعه است و اساساً چه می گوید ، از این فرصت طلایی استفاده کرده و در محل نماز جمعه حاضر شود . تصور کنید که این کار چند هفته پشت سر هم تکرار گردد . مگر نه اینکه تعداد مخالفان رژیم دهها و بلکه صدها برابر مزدوران و طرفداران رژیم هستند ؟ مگر نه اینکه ( البته در اینجا قصد مقایسه نیست ) در مصر هم همه جیز از یک حضور میلیونی در مراسم نماز جمعه و در محل میدان التحریر شروع شد ؟ کافی است دست این مردم به هم برسد . از هیچ قدرتی کاری بر نمی آید . وقتی حاکمیت اصرار دارد که تعداد مخالفین را ناچیز وانمود کند ، باید در عرصه ای که تعداد ، حرف اول و آخر را می زند با او به مبارزه پرداخت .
حداقل فائده ای که این کار دارد این است که مردم همدیگر را می بینند و پیدا می کنند . تکرار چند باره این همایش ، باعث تقویت شبکه های ارتباطی شده و خود بخود مقدمات اقدام بعدی فراهم میشود . از آنطرف هم رژیم دستپاچه شده و بر اشتباهاتش افزوده میگردد . آنچه در 25 بهمن اتفاق افتاد در جای خود بسیار شایان تقدیر است اما تجربه ثابت کرده است که این نوع تحرکات گاه به نتیجه معکوس می انجامد .
در این میان هنوز جای این پرسش اساسی خالی است که آیا مبارزین جنبش سبز ایران هنوز هم نیاز دارند که آقایان موسوی و کروبی از پس آن همه حصر و محدودیت برایشان بیانیه صادر کنند ؟
آیا این مردم همانی نیستند که در روز 23 و 25 خرداد به خیابان آمدند ؟ مگر آنموقع بیانیه ای صادر شده بود ؟
آیا تظاهرات و اعلام مخالفت باید با دشمن نیز هماهنگ گردد ؟
آیا وقت آن نرسیده که سلاح دشمن را از دستش درآورده و علیه خودش استفاده کنیم ؟
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
مقدمه : تاکنون هرگز به عبارت " پاشنه آشیل " یا به تعبیر شاهنامه " چشم اسفندیار " فکر کرده اید ؟ آیا مگر غیر از این بوده که نقطه قوت آشیل یا اسفندیار ، درواقع همان نقطه ضعفشان هم بوده است ؟ در اینجا قصد افسانه سرایی یا مکاشفات تاریخی نیست اما به باور من در پس این تعابیر ، واقعیتی وجود دارد که از بسیاری وضوح ، از نظرها پنهان مانده است .
همگان می دانیم که جمهوری اسلامی دستگاه تبلیغاتی قدرتمندی دارد و با در دست داشتن تمامی ابزارهای قدرت ، این تبلیغات را به استادانه ترین شکل ممکن انجام می دهد . ممکن است کسانی باشند که با این نظر مخالف باشند اما واقعیت آن است که پس از سی و دو سال از برپایی این حکومت و با سرمایه گذاری عظیمی که در زمینه های امنیتی و تبلیغاتی انجام شده است شاهد قدرتنمایی مشمئز کننده آن هستیم .
در این نوشتار تلاش بر این است که روشی برای زمینگیر کردن دستگاه تبلیغاتی رژیم پیشنهاد و دلائل عملی بودن آن نیز ارائه گردد .
نمازهای جمعه هر هفته در تمامی شهرها و روستاهای ایران برگزار می گردد ، ضمن آنکه شرکت در نماز جمعه نیاز به اخذ هیچگونه مجوزی ندارد . بر اساس اطلاعات موجود - بعنوان مثال - در تهران ده میلیون نفری تعداد شرکت کنندگان در نماز جمعه به زحمت به ده هزار نفر می رسد . ظاهراً دستگاه تبلیغاتی رژیم برای نمایش هفتگی خود به بیش از این تعداد نیز نیاز ندارد و علی الاصول بسیاری از این افراد نیز شناخته شده و با هماهنگی های قبلی در مراسم شرکت می کنند . این را می توان از روی تصاویر پخش شده در تلویزیون دولتی فهمید بعنوان مثال مدتهاست جمهوری اسلامی از پخش یک فیلم هوایی از مراسم نمازجمعه و نمازگزاران عاجز است چرا که از بالا می توان به وضوح به عمق فاجعه پی برد . البته مطمئنم اگر می توانستند این کار را میکردند . زمین چمن ( البته چمن سابق ) دانشگاه تهران و خیابانهای اطرباف آن براحتی با یک جمعیت پنج هزار نفری پر می شود و مابقی هم خیابانهای شانزده آذر و قدس را میپوشانند و این میتواند خوراک تبلیعاتی رژیم را تهیه کند .
حال بیایید و روزی را تصور کنید که یک جمعیت میلیونی بدون توجه به اینکه چه کسی امام جمعه است و اساساً چه می گوید ، از این فرصت طلایی استفاده کرده و در محل نماز جمعه حاضر شود . تصور کنید که این کار چند هفته پشت سر هم تکرار گردد . مگر نه اینکه تعداد مخالفان رژیم دهها و بلکه صدها برابر مزدوران و طرفداران رژیم هستند ؟ مگر نه اینکه ( البته در اینجا قصد مقایسه نیست ) در مصر هم همه جیز از یک حضور میلیونی در مراسم نماز جمعه و در محل میدان التحریر شروع شد ؟ کافی است دست این مردم به هم برسد . از هیچ قدرتی کاری بر نمی آید . وقتی حاکمیت اصرار دارد که تعداد مخالفین را ناچیز وانمود کند ، باید در عرصه ای که تعداد ، حرف اول و آخر را می زند با او به مبارزه پرداخت .
حداقل فائده ای که این کار دارد این است که مردم همدیگر را می بینند و پیدا می کنند . تکرار چند باره این همایش ، باعث تقویت شبکه های ارتباطی شده و خود بخود مقدمات اقدام بعدی فراهم میشود . از آنطرف هم رژیم دستپاچه شده و بر اشتباهاتش افزوده میگردد . آنچه در 25 بهمن اتفاق افتاد در جای خود بسیار شایان تقدیر است اما تجربه ثابت کرده است که این نوع تحرکات گاه به نتیجه معکوس می انجامد .
در این میان هنوز جای این پرسش اساسی خالی است که آیا مبارزین جنبش سبز ایران هنوز هم نیاز دارند که آقایان موسوی و کروبی از پس آن همه حصر و محدودیت برایشان بیانیه صادر کنند ؟
آیا این مردم همانی نیستند که در روز 23 و 25 خرداد به خیابان آمدند ؟ مگر آنموقع بیانیه ای صادر شده بود ؟
آیا تظاهرات و اعلام مخالفت باید با دشمن نیز هماهنگ گردد ؟
آیا وقت آن نرسیده که سلاح دشمن را از دستش درآورده و علیه خودش استفاده کنیم ؟
زنده باد آزادی
پاینده باد ایران
No comments:
Post a Comment